کشتی ِ ناخدا



به دام افتادم :- 

بالاخره امروز،

اینجا،

در این سایت گروهی، اولین پستم رو نوشتم.

پروژه  ناخلف» که فعلا با وبلاگش راه افتاده، بنظرم مجموعه خوبی بشه، افراد حاضر در مجموعه هم افراد فوق العاده ای هستن. قرار شد توی پست های اول که الان دوتاش نوشته شده، درمورد همدیگه بنویسیم. خداروشکر هنوز درمورد من ننوشتن :-) امیدوارم، من که کوچیک ترین عضوم، هم بتونم وقت بذارم و خوب بنویسم و هم این مجموعه تاثیر خوبی روی خواننده ها داشته باشه.

آدرس اینستاگرام هم راه افتاده :

@naakhalaf

دنبال کنید، فکر کنم توی اینستاگرام، جدای از خبر بروزرسانی سایت، پست های دیگه ای هم گذاشته بشه. 

‌لطفا سایت رو دنبال کنید و هر جایی میتونید این اتفاق رو معرفی کنید. من فکر میکنم اتفاق جدیدی توی تولید محتوا بیوفته. :-) 

راستی. دوستان خیلی نزدیک، از اوضاع کاری الانم خبر دارن، و میدونن که کلا نیستم. حقیقتا نمیرسیدم و نمیخواستم بنویسم. اولاً اینکه همکاری مجدد با آدمهای اون سایت خیلی وسوسه انگیز بود. دوماً مهمترین چیز. چند بار اومدم به امار این وبلاگ سر زدم!! دیدم از وقتی اینجا خداحافظی کردم، امار بازدید ت نخورده! خجالت کشیدم :-) ممنون از همگی ;-)



امسال بخاطر کمبود عجیب وقت، خیلی دستچین تر فیلم دیدم، و چند تا فیلم خوب هم ندیدم، که امیدوارم هفته بعد از جشنواره توی اکرانهای خصوصی بتونم بلیت گیر بیارم. بنظرم جشنواره خوبی بود ، فیلمهای متوسط رو به بالای زیادی داشت.

الان که دارین این پست رو میخونین احتمالا توی راه بسمت انارک هستیم. ایشالا همه مسافرا سالم برن و برگردن :-) خداحافظ


+ طلا

من خیلی وقته که به تعریف و تمجید کسی از فیلم یا بد و بیراه گفتنش توجه نمیکنم! فیلم خودمو میبینم. هرچند گوشه چشمی هم به نقدها دارم. درسته که فراستی از طلا تعریف کرد اما راستش فیلم در حد وااوو نبود! آره، از نظر فنی خوب بود، کارگردانی فوق العاده تمیزی داشت! جامپ کات های زیبا و توی چشم، فیلم تر و تمیز و شسته رفته و بدون اضافات و بدون اتلاف وقت. بازیهای نسبتا سطح بالا. با اینکه قصه ساده و مناسبی داشت اما فیلمنامه ضعف های نقطه ای داشت و کامل نبود! ماجرا درمورد چند تا جوون بود که کاراشونو ول میکنن یا اخراج میشن و میخوان کار خودشونو راه بندازن و توو این مسیر مشکلاتی برای جور کردن پول و. پیش میاد و. . من نمره ۳ دادم به فیلم.


+ مع

من از پارسال که فهمیدم ولد ناخلف مسعود کیمیایی، یعنی پولاد داره اولین فیلمشو میسازه، پیگیری میکردم که فیلمشو ببینم :-)) میدونم مریضم :-)) 

فیلم از نظر رئالیستی فیلم خوبی بود، دکوپاژ پی دی پی ، تصاویر هلیشات واید، و فیلمنامه جسورانه. دیدین بعضی بچه ها بدنیا میان دقیقا یه ماکت کوچیک از باباشون میشن؟ الان پولاد همونطوریه. فیلم کیمیایی وارانه ای که معیارهای جدید هم داشت. عشق و خیانت و رفاقت و لاتی ، با چاشنی مسابقات غیرقانونی ماشین سواری با نیم نگاهی به فیلم fast and furious و المان های عجیب توی فیلم

متوجه شدین؟ فهمیدین که یه پاراگراف چرت و پرت نوشتم؟! :-))) بابا من نصف فیلمو خواب بودم :-)) دهن سرویس، یه عنی ساخته بود با آب داغ و وایتکس هم پاک نمیشد :-)) نصف فیلم خواب بودم، نصف فیلم هم میخندیدم. اون ماکتی هم که گفتم درسته، پولاد کیمیایی ماکت کوچیکی از باباشه، فقط رفته زیر کامیون ، له شده! یه نمره ۲ دادم بهش بخاطر باباش :-))


+ قسم

محسن تنابنده فیلمنامه تلخ چند تا نوشته، اینم که خودش کارگردانی کرده. ماجرا درمورد یه مراسم قسامه ست (جلسه ای که عده ای برای اثبات یک جرم، جمع میشن و در حضور قاضی قسم میخورن)

ماجرا کامل درون یه اتوبوس میگذره که دارن از گرگان میرن مشهد برای جلسه دادگاه. فیلم، یه فیلم متوسط رو به بالا، فوق العاده تلخ ، فیلمنامه خوب و بدون گاف و بازیهای نسبتا خوبه. جدای از بحث فنی، ارزش دیدن داشت. طی فیلم، ارزش های اخلاقی که هممون تجربه میکنیم، به رومون آورده میشه و خوبیش اینه که شعاری نیست. یاد دو پست قدیمیم افتادم ،

این .

و این

در بهشت، همه چی خوبه، همه خوبن. ماسک ها در جهنم برداشته میشه»


+ ناگهان درخت

بخاطر فیلم قبلی صفی یزدانیان یعنی در دنیای تو ساعت چند است» که خیلی خوشم اومد، از قبل پیگیر این فیلم بودم. اما راستش ناامید شدم! فیلم خوبی نبود! بقول جواد طوسی، کارگردان خودش از یه چیزی خوشش میومده، چرا باید بقیه هم خوششون بیاد؟! 

خیلییی کند ، خیییلییی توهمی، خیییلییی بی ربط. بازی های سطح پایین، ریتم کند ، .

خوشم نیومد، نمره ۲ دادم


+ قصر شیرین

من از فیلمای میرکریمی خوشم میاد، از این بیشتر. دوست دارم دوباره توی سینما ببینمش. نمره ۴ دادم. بلیت یه نفر دیگه هم گرفتم بجاش نمره ۴ دادم. خب دوست داشتم. خیلی چیزاشو دوس داشتم. از بازی وحشتناک و فوق العاده و بسیار شیرین دوتا بچه فیلم، تا حامد بهداد و بقیه. تا قصه نیمه تلخ فیلم. تا روال منظم و تمیزش ، و آخر و پایان بندیش. فیلمهای میرکریمی ساده و دوستداشتنیه. همین



سلام. 


+ برنگشتم. و قرار نیست دیگه اینجا بنویسم. فقط .

+ چند تا موضوع و پیغام پسغام هاتون درمورد اینکه درباره فیلمای جشنواره امسال بنویس» وادارم کرد که یک یا دوپست درموردش بنویسم. خداییش نظر من مهمه؟! :-) اما من نقد فنی نمیکنم، یا خیلی کم،، بیشتر نظر شخصی صرفاً درمورد دوست داشتن یا نداشتن فیلمو میگم. البته فک کنم قصه فیلم براتون مهمتره، نه نظر من. پس منم از لج شما اسپویل نمیکنم D:

+ تقریبا حدود ۲۰ فیلم از جشنواره امسال رو میبینم. در ادامه مطلب، بدون خطر اسپویل، مینویسم

+ میدونید که چند ساله منتظر یه سفر پیمایشی به کویر ریگ جن بودم؟! قسمتهای زیادی از ریگ جن که جزو پارک ملی کویره، ورود ممنوع هستش و احتیاج به مجوزهای ورود سرسختانه ای داره. حالا بالاخره جور شده. ایشالا داریم ۳ روز دیگه با حاجی، با یه تیم خاص ۱۵_۱۶ نفره میریم ریگ جن. مناطق دیده نشده و دست نخوردهٔ جنوبیش، که جز تصاویر هوایی، کمتر تصاویری ازش هست! حدود چهارروز ، پیاده روی که میشه حدود ۲۰۰ کیلومتر :- یعنی حقیقتش برآوردی از مسافت ندارم،، ایشالا که خطرناک نیست :-) و ما برمیگردیم.

نقشه مسیر رو خودم درآوردم. همه میدونن برنامه ریزی های سفر من حرف نداره D: ایشالا ماه عسل سال بعد.

+ از طرف یه سایت چند نویسنده ای (که دوتاشون رو میشناسم) دعوت شدم به نوشتن. وسط این همه سرشلوغی کارها، چون هنوز تصمیم نگرفتم و جواب ندادم، فعلا اسم نمیبرم، اما قطعا دیگه اینجا نخواهم بود و اگه قرار به نوشتن یا گفتن باشه، اونجاست لینکشو میذارم بعدا.

+ همین. تا حالا اینا رو دیدم. چند تا دیگه هم میبینم بعدا مینویسم.

ادامه مطلب


آخه کی اولین بار گفت که لباس رسمی و اداری و کارای مهم، یعنی پیراهن رسمی و کت و شلوار ؟! آخه این چرا یعنی رسمی؟ 

بابا من نمیتووونم! من میگم آدم باید لباسی بپوشه که توش راحت باشه، راحت فکر بکنه و راحت بره دستشویی! و هم اینکه در شأن آدم هم باشه. تمیز و مرتب. (حالا تمیزم نبود، اشکال نداره، فقط مرتب باشه D: )


+ یلدا مبارک و خوش بگذره


- دو ماه زیر فشار کار، آدم دیگه ای شدم. هنوز تصمیم نگرفتم که از این وضعیت خودم راضی باشم یا نه،، ولی بقیه خیلی بهم میگن! 


- فیلم همه میدانند» اصغر فرهادی رو دیدیم،، بشدت دوست نداشتم. اصلا فیلم خوب و قانع کننده ای نبود. اصلا مهملات قصه رو نتونستم به هم ربط بدم که جور دربیاد! . آخه اصغر، آخه لعنتی، مگه مجبوری؟ خب فازتو عوض کن.


- تبلیغ مایع ظرفشویی دورتو و عمه خانوم و. به اندازه کافی روو اعصاب بود،، چند روز پیش دیدم یه تبلیغ دیگه ساختن، دو تا بچه توو مهمونی سر میز غذا، بچه مهمون به بچه صاحبخونه میگه: میخوای بگم دیشب شام چی خوردین؟» ، بعد بشقابو بوو میکنه و میگه : قرمه سبزی» بعدشم نمایی از لبخند مهمانها و کمی خجالت صاحبخونه.

باعرض شرمندگی از تمام جوامع حیوانی، من نمیدونم چند تا گاو میشینن فکراشونو میریزن روو هم، چند تا گاو تایید میکنن، چند تا گاو اینا رو میسازن، چند تا خوک اجازه پخش میدن، و چند تا الاغ که مثلا ناظر ن ، گیر نمیدن!

بقرعان اگه بچه، جلوی من همچین کاری میکرد، چنان پسی میزدم که با صورت بره توو میز، تا سه ماه دکترا روش کار کنن که جای اعضای صورتشو پیدا کنن اون عمه خانوم هم الان توو قبرش بود، ماههای اول قبر هم گذرونده بود.


- اگه مثل من حوصله سرماخورگی و بیحالی و اینا رو ندارین، در دوران سلامتی، یه روز درمیون ، یه قاشق عسل، روش یه ذره سیاه دونه بریزید و بخورید، الا و بلا سرما نمیخورید. اگه نگران ویروس هستید، هر روز صبح آب نمک قرقره کنید، یا گاهی یه دمنوش پر از نعنا بخورین. همین. والا اطرافیان که وظیفشون مریضداری نیست. تنبلا.

دیدین جدیداً دکترا تا میبینن سرماخوردگی ها درمان نمیشن، میگن این ویروسه :-) یه مورد هم درمورد واکسن آنفولانزا بزنید تا سرما نخورید» بگم. آخه . :-)) نمیگم دیگه  ، فک کنم همه فهمیدن.


- داشتم میگفتم من اونقدر که تحرک دارم و سفر میرم و کار میکنم، احتیاج دارم که سلامت باشم تا بتونم به این خوشی هام برسم، واسه همین مراقب خورد و خوراکم هستم، خیلی ساله که مرتب و سلامت زندگی میکنم، خداروشکر هم خوبم» 

میگه ای بابا ،،، ما که همه چی میخوریم و بازم خوبیم»

زیاد نیدم بهش، ولی از مجموع حرفام فهمید که خوبی؟ یه جوری میگه خوبم انگار آرنولد نشسته جلوم،، سالی ۱۴ بار سرما میخوره، از سر تا پاش، توی هر عضوی ده تا مشکل و بیماری داره، چربی و غلظت بالا، عصبی، سه تا کار در روز بهش میدی، یکیشو نصفه انجام میده، یکیو یادش میره، سومی هم گند میزنه توش. مرتیکه آایمری. کبدش هم عفونت کرده رفته بیمارستان واسه عفونت کبد، دکتر بهش گفته سینوسهات هم عفونت داره، باید بری سیتی اسکن!» دیگه بهش نگفتم چند سال دیگه چی درانتظارته :-)

اره، خداروشکر همه چی هم میخوره ، کاملا هم سالمه


- تکنولوژی رو همیشه دوست داشتم اما همیشه از مخالفای مدرنیته و به گند کشیده شدن زندگی توسط تکنولوژی بودم.

گفته بودم یبار همه گوشی و لپتاپ و. همه چیزمو یهو فروختم رفت. و تا یکسال و نیم. الان میدونم راحت میتونم هرچیزیو بذارم کنار. الانم مدتهاست بشدت فضای‌مجازی-زده شدم. حالم از پست ها و اخبار ها و حرفها و نمایشهای مجازی بهم میخوره (البته از یه سری چیز دیگه هم بهم میخوره، باید یه پست چالشی جدا درموردش بنویسم) ، تلگرامو که قبل از عید پاک کردم، از آیدی اینستام هم ده روزی میشه که اومدم بیرون و خلاص :-) بسیاااار خوشحال و راضی ام، از

برنامه Quality time م که چک کردم، دیدم در هفته گذشته ، حضورم در شبکه های اجتماعی به کمتر از ۱۵ دقیقه در روز رسیده. راستش

برنامه م برای زندگی توی کلبه وسط جنگل ، کنار برکه و میز و سازدهنی و غذا دادن (و خوردن) گوزنها ، برای بعد از ۵۵ سالگی بود. اما ده روز پیش تغییرش دادم به ۴۵ سالگی. :-) و به اینشکل دارم آماده میشم براش. در ضمن، یه پست خوب در مورد مدرنیته و آلودگی تکنولوژی» آماده میکنم. هر چند که معتادان موبایل، درصدی هم تغییر نمیکنن، اما تاثیرگذار خواهد بود :-)



خداروشکر من همیشه سعی کردم در عین اینکه مراقب کارام باشم، آدم شاکری هم باشم، 

بارون میاد، شکر میکنم، 

گرمه، شکر میکنم، سرده، خوشحالم و شکر میکنم،

تصادف میکنم، شکر میکنم که خودمون چیزیمون نشد، 

مشکل سلامتی پیش بیاد، شکر میکنم که چیز خاصی نیست و خوب میشه،

کباب میخوریم، شکر میکنیم، نون خشک میخوریم، شکر میکنیم.

خداییش هم خدا همیشه خوبی ها رو برامون بیشترش میکنه.

خداروشکر همیشه درست میشه برامون.


امروز از یه سفر کاری برگشتیم،، توی جاده، بعد از بارون، آسمون و زمین مث نقاشی شده بود. عجیب و زیبا،، زدیم بغل که یه کم نگاه کنیم.

دوستم میگفت لعنتی، تو شانس داری، سفر معمولی کاری هم که میری، یه اتفاقای خوب میوفته، طبیعت و آب و هوا به شکل های باحال و جالب و دیدنی و لذت بردنی در میاد. کوه میری، غروبش قشنگ میشه، کویر میری، ستاره هاش قشنگ میشه، جنگل میری، مه و طوفانش هم باحال میشه. ماجرا و حوادث و بایی های سفرت هم آخرش خنده دار میشه واسه همین من همش میام. جهنم هم بری باهات میام، باحال میشه»

بهش گفتم خداروشکر ، خدا میدونه من دنبال چی ام، همونو بیشترش میکنه، باحالش میکنه»


اینکه میگن شکر نعمت ، نعمتت افزون کند» رو باور کنید، جواب میده.

فقط. یه مورد اینکه. من همیشه بخاطر این نعمت ِ همسرم که با همه بدبختیا و دردسرهای من میسازه، ساعت به ساعت خدا رو شکر کردم. ولی خب، ظاهراً خدا هم توو کاراش استثنا داره :-)))



+ بالاخره اولین فایل صوتی درمورد کسب و کار و بازار رو گذاشتم. در این فایل از یه نگاه خیلی کلی به شرایط بازار و کسب و کارهای مختلف و شرایط و کلیات این فضا گفتم.

+ من متخصص کسب و کار نیستم، این پست صرفا مجموعه ای از تجربه ها و تست ها و آموخته هاست که شاید یه کم نامرتب باشه، اما بنظرم خیلی چیزهای مهمی توش هست. 

+ فایل ها رو بصورت پنج قسمت جدا گذاشتم که شاید گوش دادنش راحتتر باشه، اما کل مطلب، پیوسته ست و باید بترتیب کامل گوش بدید.

+ لطفا نپرسید مثلا من اینقدر پول دارم چیکار کنم؟» یا من این درسو خوندم ، اینو بلدم ، چیکار کنم؟» . من که شما رو نمیشناسم و جای شما نیستم. نمیتونم بگم کی میتونه توی چه کاری موفق بشه! فکر کنم خوب توضیح دادم که چه میشه کرد.

+ خیلی خوشحال میشم اگه نظر بدید، اگه توی گفته ها اشکالی داره بگید، شاید اگه اتفاق خوبی بیوفته، بشه پست بعدی رو جزئی تر وارد موضوع خاصی بشیم.

+ این فایل رو راحت ضبط کردم و راحت صحبت کردم، اگه وسطش فکر میکنم، سرفه میکنم ، یا صدای اون وانتیه میاد که بیرون داره عدس میفروشه، دیگه ببخشید :-))


۱_ مقدمه و درس و دانشگاه و تجربه

۲_ بازارهای پرنوسان، دلار ، طلا ، ارز دیجیتال (بیتکوین) ، بورس

۳_ کسب و کارهای آنلاین، یا مبتنی بر شبکه های اجتماعی، تفاوت بازاریابی ها و مجوزها

۴_ کار در بازار سنتی با استفاده از فناوری های نوین

۵_ مافیای بازار ، جزئیات دیگر و پایان



+ خبر خوشحال کننده برای خودم اینکه ، پست صوتی کسب و کار رو ضبط کردم بالاخره! :-) و یه مورد تامل برانگیز اینکه ، زمانش حدود دو ساعت شد! :-|  . ولی توش پر از اطلاعات خوبه ها و بنظرم خیلی بدرد بخور شد :-) بجای این پکیج های مسخره پولدار شدن ، این فایل صوتی مجانی، نعمتیه :-) باید به چشم پادکست صوتی نگاه کنید دیگه. نه یه پست معمولی.  حتما وقت بذارید و گوش بدید، سوال بپرسید، نظر بدید، اشکالاتشو بگیرید.

فقط اینکه من جلوی جمع یا توی کنفرانس و کارگاه آموزشی و. زیاد صحبت کردم، ولی پست صوتی لعنتی سخته، مثل دیوونه ها باید زل بزنی به در و دیوار :-))

فایل ها رو اماده میکنم و یکی دو روز آینده پستش میکنم.


+ من خیلی جاها صدای فضا رو ضبط میکنم برای یادگاری. داشتم به صداها گوش میدادم، اینو پیدا کردم :-)) توی مسیر پیاده روی اربعین، روزای آخر، پیش یه اکیپ از بصره بودیم، موکب خیلی بزرگی داشتن، ایستادیم که کمک کنیم بهشون تا یه کامیون کپسول گاز خالی بکنن. یه آهنگ گذاشته بودن، (البته مداحی بود D: ) ضبط کردم. بیشتر شبیه فستوالهای راک بود. خب رسومات عزاداری فرق داره دیگه.

دانلود 


++ آهای مخاطب خاص، ای قوم الظالمین،، چاقو مو میاری؟ یا بگم اولین ایموجی واتسآپ ت چیه؟ و چرا؟ 



بیاید این ژست های مسخره رو بذاریم کنار. طرف هنوز ابتدایی ترین حقوق شوهرش رو رعایت نمیکنه، بداخلاقه، درست صحبت نمیکنه، همش در حال غیبت پشت همه س، ظاهرسازه، مردم آزاره، با زبونش دوتا قوم و فامیل و دوست و آشنا رو به دعوا میندازه، بعد میاد استوری و پست و افاضات میذاره برای خشونت علیه ن» و حتی و کتک و آسیب هم نه. در مورد نگاه ها و حرکت هایی که از اونها ممکنه تعبیر به خشونت علیه ن بشه!! بابا بقرعان بعضی از استوری های و پست ها رو ببری سوییس، بهت میخندن! سازمان ملل هم پرتت میکنه بیرون!! و همینطور مثلاً نود درصد از مردهایی در همین مورد حمایت از کمپین منع خشونت به ن، پست و عکس میذارن و مینویسن، که ساده ترین چیزها رو درمورد ن رعایت نمیکنن، نمیدونن و نمیفهمن. گاهی جدی و گاهی به شوخی و خنده ، گند میزنن به بنیان های اخلاقی و اجتماعی و شعور و فهم! ولی خب. پز روشنفکری، واجبه، مثل شمع روشن کردن و غصه خوردن برای لندن و پاریس. مثل خیلی چیزای دیگه! 

نمیخوام بگم خشونت علیه مردان» هم چقدر وجود داره، میخوام یه کم به ذات خودمون ورود کنیم و هزار بار گفتم. بیاین یه کم دست برداریم از این مسخره بازیا. بقول آنتونی گیدنز» : "اکثر بزرگداشتها و نامگذاری روزها، نه به خاطر تعهد به یک اخلاق خوب، بلکه بخاطر پنهان کردن کثافت های جامعه ای که خودمان جزئی از آن هستیم، پشت ِ نقاب ِ جامعهٔ طالب زیبایی ست"

قبول دارم که خشونت علیه ن، مردان، کودکان، سالمندان، از پست ترین و بیشرافت ترین اعمال انسانیه اما وقتی قصد داریم از نوعی انحراف اخلاقی صحبت کنیم، درحالیکه خودمون هزارتا کار رو میکنیم که نتیجهٔ مستقیم یا غیرمستقیمش آزار و اذیت و خشونت علیه همه این گروه هاست، پس بهتره دهنمون رو ببندیم و یه کم فکر کنیم به جای پرچم دست گرفتن و ژست و پست و استوری های مسخره، خودمونو اصلاح کنیم! بد دهنیم؟ عصبی؟ بداخلاق؟ پرحرف؟! غیبت؟ کنجکاو در زندگیِ مردم؟ حرف های دوست و آشنا رو میبریم و پیش این و اون میگیم؟ بین عقاید فرق میذاریم، درحالیکه پرچم احترام به عقاید دست خودمونه؟ همه رو از روو لباس قضاوت میکنیم، اما توی bio مینویسیم only god judge me ؟ به دو زار سوادمون مغروریم؟ و.

همه این باگ ها نتیجه آدمیزادیه که خودشو نمیشناسه! انسان شناسی» نخونده و نمیفهمه. خودشو نمیشناسه. نمیدونیم در چه شرایطی، چه روحیات و اخلاقیاتی پیدا میکنیم که باید کنترلش بکنیم،، نمیدونیم چطوری با آدمها برخورد داشته باشیم و فقط صبح تا شب دنبال آموزش دادن اخلاق در جوامع آرمانی» به این و اونیم!

والا

خود ِ من مثلاً ، نژادپرستم. دوستای نزدیکم کاملا از این مطلعن . و به هفت جد و آبا م خندیدم اگه یه جا درمورد برابری و اتحاد و دوستی ِ قومیت ها و رنگ پوست ها و نژادها چیزی بگم و بنویسم! میدونم عقیده م اینه . لذا گوه اضافی درمورد تاثیر منفی نژادپرستی بر جوامع» نمیخورم. بقرعان.

بیاید بشینید کنارم. ساکت و راحت. همین ته ِ چاه



شماها بلد نیستین وبلاگهای غیرفعال رو آنفالو کنید؟! آموزش بدم؟ ها؟ یا تنبلین؟!! . یا نکنه واقعا امید دارین بیام اینجا بنویسم؟!
خداییش چراا اییینهمه هنوز بازدید داره اینجا؟
خوبه حالا اکثرشم دری وریه ، عاقلانه نیست! . هعی ، ، از دست شما.

 


چند وقت پیش ایمیل ناشناسی اومد مبنی بر اینکه چرا اینجا نمینویسین و. چرا مث قدیم نیست و.
خب. بهونه های رایج : نمیرسم ، کار دارم (آره واقعا سرم شلوغه) ، حوصله ندارم، .
و از این حرفا
بعدش جواب اومد : .
ولش کردم، جواب هم ندادم. ولی درموردش فکر کردم. و بعدا باز همینطور. یکی هم هُلم داد که یالا بنویس.
آره، نوشتن اینجا خوبه. بخاطر خوندن بعضیا. بخاطر فهمیدن نظرات، بخاطر شاید همون چند نفر که میگن ما خیلی خوشحال میشیم با نوشتنت! (الله اکبر) ! و شاید پیش رفتن آرمانی که شاید درصدی ازش بدست بیاد. هرچند که موافق نباشین با نوشته هام.

امیدوارم ناخدا کشتی را بسلامت بگذراند


+ خلاصه اینکه روزگار میگذره دیگه،، نمیدونم از پارسال چه اتفاقاتی افتاد که میشه درموردش صحبت کرد؟! باید برم هایلایت های نیویورک تایمز و کیهان رو ببینم، تا یادم بیاد :-))

 

+ حتی یادم نمیاد که آیا گفته بودم این دوسال اخر درگیر یه پروژه تولید دارو ام؟! به عنوان مثلا business developer  و البته مسئول تصمیمگیری و مبارزه یا تفاهم با مافیاهای دارو ، مواد ، ارز دولتی ، اتاق بازرگانی ، گمرک ، کارخونه ها ، وزارت صنایع و بهداشت و.! و با اینکه من ِ پیرمرد، خیلی چیزهای عجیب و جدید دیدم و یادگرفتم، دهنی ازم سرویس شده که طی ده سال اخیر نشده بود! در حدی که "سن بازنشستگی و رفتن به اون کلبه جنگلی و خوردن گوزن تنها" رو چند سال جلوتر آوردم و به ۳۸ سال رسوندم.
- در مورد اینا زیاد صحبت خواهیم کرد. تف توی اکثر قریب به اتفاق ادارات و مسئولین و .

 

+ از فیلم و سینما حتما باید بیشتر بگم :-) با اینکه فوق العاده شلوغ بودم این مدت، ولی یه سری کارها رو مرتب انجام دادم،مخصوصا که جاتون خالی فیلمهای فوق خوب و فوق مزخرفی دیدیم این مدت. البته بجز جوکر ، چون ندیدم. 

 

+ سفر؟! آخه با اینهمه کار و بدون فرصت، کجا رفته باشم؟ واقعا فکر کردین سفری رفتم و مثلا عکساشو نذاشتم توی اینستا؟ یا مثلا چند بار توی جنگ و آشوب و بیابون و کوه و جنگل گم شدیم و عکس و فیلماشو نذاشتم که مامانم نفهمه؟! یا شهرها و جاهای خیلی دور؟! یا اینکه یه گروه رو بردم کوه و جنگل ممنوعه و بیراهه و نصف شب و خرس و ترس و .؟! نه بابا. هیچ جا نرفتم. پامو از میدون شوش اونورتر نذاشتم. 

 

+ بنزین و قطعی اینترنت و تورم و دلار و ناامیدی و کشته های آبان و خطخطی شدن روح و روحیاتمون و ههعیی ، لعنتیا
- انتخابات مجلس چی میگه این وسط؟!

 

+ راستی این دختره گرتا» چرا شد چهره سال مجله تایم» ؟ مسخره های پرنفوذ :-//

 


+ نمیدونم اول سال، قضیه داروی لوزارتان شرکت دارویی اکتوورکو ایران رو شنیدید یا نه؟ مواد اولیه سرطانزا که استفاده کردن، که مسئولان شرکت رو چند تا رو گرفتن ، بعد چند تا از مدیرای وزارت بهداشت که دستور ریکال رو اجرا نکرده بودن! (ریکال یعنی ثابت میشه یه دارو مشکل داشته و بسرعت باید از داروخونه ها جمع آوری بشه) . خب قاعدتا ریکال یه دارو مث لوزارتان که برای فشار هستش و اینقدر پرمصرفه، ضرر بزرگی برای یه شرکته. مدیرای سازمان غذا و دارو هم ماشاا. هرکدوم سهامدارای مخفی شرکتهای داروسازی! پس قاعدتا این ضرر به همشون فشار میاره و اینجوری نادیده گرفته میشه! روابط عمومی سازمان هم اعلام کرد نگران نباشید، مواد اولیه سرطانزا داروهاش وارد بازار ایران نشده!»
آره ما خیلی وقته کارمون از نگرانی گذشته.

+ دو سه هفته پیش هم داروسازی اسوه چند تن مواد تاریخ مصرف گذشته رو زد توی داروهاش و داد توو بازار، . همون آش و همون کاسه. دقیقا همون پاراگراف قبل. و باز هم نگران نباشید. چون وقتی خبرش پیچید، همه اون داروها، از فاضلاب خونه ها هم رفته بیرون!

+ و کلی مورد دیگه که بخاطر حفظ آبروی شرکتها و عدم خدشه به تجارتشون رسانه ای نمیشه!

#مصلحت_نظام
#تعارض_منافع


کولبرها فقط کردها نیستن ،، همه جا هستن. کولبرها در تهران هم هستن که آشغالگردی میکنن. کولبرها در کرمانشاه و خوزستان و بلوچستان هستن که قاچاق سوخت انجام میدن. کولبرهای اصفهان و شیراز و خراسان و. شاید دستفروشی بکنن، شاید اجناس قاچاق کولبرهای کرد رو توی شهرشون بفروشن. شاید اطرافیان ما هم کولبر باشن. همه ما یه دوره ای کار سختی رو اجباراً انجام دادیم که دوستش نداشتیم و حقوق کمی داشته یا خطرناک بوده یا دردسر ساز. کولبرها فقط دنبال کار هستن ، کار کم خطر تری که توی شهرشون گیر نمیاد. حتی شاید شهرهای اطراف هم گیر نیاد! 
امیدی که به دولتها نیست، پس بخاطر همین، همیشه به کارگاهها و کسب و کارهای نوپا و درحال توسعه میگیم نیروهای کار خودتون رو از بومی ها بگیرید. این حقی ه که به اونها میرسه.
درد ِ مرگ دو کولبر نوجوان مریوانی (که اولین مورد نبوده و متاسفانه احتمالا آخرین مورد نخواهد بود) درد مشترک همه ست. همه ما گاهی اجباراً کولبری کردیم.

 

+ لعنتیا فرصت نمیدن که حداقل آدم یه خبر نسبتاً خوب بشنوه :-/ ایشالا پست بعدی

 

 


۱. من عاشق نقشه خونی ام. عاشق اینکه نقشه رو باز کنم و بگردم و جاهایی رو پیدا کنم که هیچکس نرفته و ندیده! بیراهه نوردی. یا از محلیا بپرسم این مسیر کجا میره؟! و اونا بگن این مسیر رو کسی تاحالا نرفته! خطرناکه، مبهمه، رازآلوده، سخته، ترسناکه!  و خیلی هم اینا رو شنیدم و رفتم و دیدم و پیدا کردم و ترسیدم و لذت بردم و سختی کشیدم و عاشقشون شدم.
نمیدونم از کی شروع شد و چرا شروع شد؟ شاید از اولین بارهایی که توی طبیعتگردی گم شدیم و اتفاقی، جاهایی پیدا کردیم که فوق العاده بودن! شاید حس قدرت و لذتی که بهت میده که جایی رو دیدی که حتی عکسی ازش نیست! نمیدونم والا! از چیزایی که میدونین مثلا وحشی ترین و شدیدترین بارون ممکن توی تاریخ رو دشت لار تجربه کردیم! و شب خوابیدیم و تهشو دیدیم. تا بیراهه های زیادی که اینجا یا در غربت رفتیم و پیدا کردن آبشارها و دره های عجیب و سردترین دمای زندگیم در برف روی اون پل لعنتی و پیمایش منطقه جنوبی کویر ریگجن و.
لعنتی هر چی هم سرم شلوغتر باشه و اوضاع کارم پیچیده و سختتر باشه، مسیرها و سفرهای سختتری انتخاب میکنم! :-))
من تقریبا نصف عمرمو توی سفر بودم! داشتم چک میکردم این اواخر ، تقریبا توی ۹۰ درصد از سفرهام گم شدم D: البته گم که نمیشم. فقط کمی طول میکشه تا برگردیم. نخندین، البته الان خنده داره، ولی اون لحظه ها معمولا سخت و ترسناکه! مخصوصا اگه ماجرای آخرین سفر زیبامو بدونین که سه چهار روز شمالشرق کشور بودیم و یه تیم رو تردم و یکی از بلیت های زندگیمونو سوزوندیم :)) گرچه سلامت برگشتیم و بهترین سفر عمرشون شد :-)

۲. چند هفته ست از شدت خستگی و سنگینی کارها دنبال یه مسیر فناشدنی و سرررد و خوب بودیم، برای اواخر دی ماه. بعد هم بحث ساخت مستند پیش اومد و جلسه کاری ای که دیروز برای برنامه ریزی سفر داشتیم! از محل جلسه کاری، معلومه چی در پیشه! من هم مسئول تعیین مسیر و نقشه کشی. نقشه های حرفه ای منم که باهاش اشنا هستین؟ :-)) با همین نقشه ها، چقدر جاها که (به فنا) نرفتم. بقول حاج مهدی، عظیم قیچی ساز اینقدر بدبختی نکشیده که ما کشیدیم. ولی خدایی حاج مهدی همسفرت باشه، خیالت راحته، حتما به بدترین شکل ممکن مرگ رو میبینی و دیگه ترسی ازش نخواهی داشت. میگن یکی از وظایف است.

۳. برنامه ریزی و تحقیق و تمرین و تلاش برای دیوانه وار ترین سفرمون به قطب جنوب، بصورت کاملا مرتب ادامه داره. امیدوارم بهمن ۹۹ یا بهمن ۱۴۰۰ انجام بشه. همین روزها درموردش مفصل تر مینویسم. فعلا این نقشه مسیر اولیه ست. کاملا هم تخصصی.


+ از نظر کاری ، دقیقا دیشب ، همین ساعتها بود که از شیب دامنه قله ای نسبتا بلند، یهو سقوط کردم پایین دره ای عمیق تر از حتی سطح زمین! خودم سُر نخوردم! آقای دولت زیر پامو با تیر زد!

دلم از این داستانها و تجربه ها پُره ، ولی کور خوندن. از دیشب تا نصف شب و امروز صبح، بعد از کلی فکر و حرف، فعلا زخمامو بستم و شروع کردم و دست به صخره اومدم بالا، حالا میخوام با هلیکوپتر برم بالا ، جلوتر از جای قبلیم! اینا واقعا چی فکر کردن؟ فک کردن ما آزموده ایم در شهر بخت خویش. حالا بیرون میکشیم از ورطه رخت خویش؟ برو عامو،، این قصه رو من تموم میکنم.

 

+ چند ماه پیش نصف شبی توی داروسازی، یه ایرلندیه و یه هلندیه اومده بودن. زمان استراحت و چایی خوردن، حرف از سفر و فوتبال و اینا شد. یهو حس کردم دارم برای حرف زدن با اینا یه کم زور میزنم :/ و انگار سالهاست دور شدم از مکالمه و زبان و . 

حدود یک ماه و نیمه که دو روز درهفته میرم چیزی شبیه کلاس زبان. دونفره، من و استاد :-) پسری (استاد) که از خودم خیلی کوچیکتره ولی بشدت از طرز فکر ، علایق ، سلایق و انرژیش خوشم میاد و نمیدونم چه حس خوبی داره این جلسه ها که هر هفته با علاقه ، سر تایم میشینیم و باهم جدای از کتاب درسی ای که میخونیم، در مورد جامعه، تفریح، کتاب ها، تاریخ، داروها، مخدرها :)) تکنولوژی و. خیلی چیزها باهم حرف میزنیم و نمیفهمم چطور دو ساعت میگذره. لذتش به اینه که نه استرس آزمون زبان دارم، نه چیزی شبیه نمره. همینه که خیلی خوبه. 

 

+ دو پست بعدی برای من بسیار مهمه. امیدوارم شما هم دل بدید :-) دارم پرسشنامه ای (آزمون) رو اماده میکنم، که ترجمه پرسشنامه یه تحقیق بین المللی جامعه شناسی و بسیار جالب هستش که حدود ۴ تا ۲ سال پیش یه گروه اروپایی اجراش کردن که نتایجش باب میل خیلی از دولتمردان کشورها نبود! مینو» (که شاید از وبلاگ گروهی قبلیمون بشناسیدش) ، دوست خفن ما در آلمان یکی از مشاوران این طرح بوده و خوشبختانه از طریقش به خیلی چیزا دسترسی پیدا کردم و متاسفانه خودش و گروهشون خیلی بخاطر این تحقیق، اذیت شدن. وبلاگ گروهی ناخلف هم بخاطر شروع انتشار همین مطالب در صفحه آلمانیش، ban شد و کل سایت بلاک شد!! آره، مسخره ست! ولی ما یه ناخنکی بهش میزنیم :-)

راستی مینو» ی ما آخرین روزهای بارداری رو میگذرونه.

 


و اینجا در گذر از دکتر بودن،، کشتی مان مهمتر است.

میروم روی عرشه ، طوفانی سخت در راه هست. نگران نباشید. 

در کشتی ، جا برای همه هست. هر آدمی، هر فکری ، هر نظری، . فقط برای اصلاح و ارتقای خود از کشتی استفاده کنید و بهمدیگه کمک کنید. فردا مشعلی میاورم ، ناخدا اینبار هم کشتی را بسلامت میگذراند. 


از همون روزی که قابیل ، هابیل رو کشت، معلوم شد که زمین بدون جنگ برقرار نمیمونه. میل به قدرت و برتری جویی در طول تاریخ بوده و هست. و ما نهایتا بتونیم فقط شعارهای اخلاق مدار و صلح طلبانه بدیم. به امید روزی که جنگی نباشه و همه آدمها با هم برابر باشن و. با همین بهونه های احمقانه ، خودمون رو از اظهار نظر و جهتگیری در زمان بحرانهای اخلاقی کنار بکشیم، که نکنه بازدید پیجمون کم بشه یا درآمدمون از شهرتمون از بین بره، یا بهمون انگ بزنن و. هزار داستان دیگه!
"تاریک ترین مکان جهنم, جایگاه کسانی است که در بحرانهای اخلاقی، بی طرفی از خود نشان میدهند! "
از یه طرف هم نه بیطرفی رو بلدیم، نه طرفداری درست! اون از بیطرفیمون سر جنگ جهانی اول، که ۱۱ میلیون کشته دادیم. اینم از طرفداریمون که اونقدر تعصب داریم روی چیزی که دوست داریم، که حاضر نیستیم یه کم تحقیق کنیم ببینیم چی داریم میگیم و چی به زبون میاریم و تا یه حرف مخالف میشنویم شلوغ میکنیم و نمیتونیم به یه استدلال گوش بدیم! فک میکنیم دکتریم و چار کلاس درس خوندیم و خداییم. 
آره ادمها با هم برابرند ، ولی فقط تا قبل از زاییده شدن! همه مرزبندی ها و قدرت کشورها و جنگ ها و درجه بندی شهروند ها رو ما بوجود اوردیم. ارزش و اعتبار آدمها قسمتیش دست خودشونه که بهش برسن، قسمتیش هم توسط فشار نیروهای قویتر اعمال میشه. اما فکر و عقل و سواد بشر دست خودشه. وقتی هنوز جامعه ای داریم که مردمش نمیتونن بین اتفاقات اجتماعی و شخصیت ها و کارکردها دسته بندی درست قائل بشن، هنوز نمیتونن بفهمن ارزش و اعتبار آدم با آدم چقدر فرق داره، هنوز از مرگ بزرگترین نیروی نظامی محافظ کشور و امنیتشون بدست دشمن قدیمی خوشحال میشن و مقایسه ش میکنن با اتفاقات داخلی ابان ماه و چار تا مسئول داخلی بی عرضه و کمتر از حیوون. هنوز نمیفهمن گوز چه ربطی به شقیقه داره. هنوز نمیدونن دور و برشون چه اتفاقی داره میوفته و سواد ی-اجتماعی-اقتصادیشون زیر صفره. هنوز کتابی نمیخونن و بر اساس پست ها و استوری ها و دوتا کلیپ ، کل اعتقادات و افکار و عقایدشونو میچینن. یه جامعه شناس داخلی که مدتهاست منتقد به اوضاع کشور بود و از همه احزاب و ارکان ، بخاطر کمبود و ضعف ها و فسادشون خیلی تمیز مینوشت، حالا پستی در ناراحتی فقدان سردار سلیمانی نوشته. وقتی مردم هجوم میارن و کامنت میذارن که تو چقدر نون به نرخ روز خوری و دو پهلو مینویسی و کثیفی!» ، میدونین یعنی چی؟ احمق های متعصب ، لازم نیست مثل فیلم خانه پدری ، دخترشونو بخاطر چیزی که معلوم نیست چیه بکشن و دفن کنن تا بهشون بگیم احمق متعصب. همینکه نمیدونیم توی یه مجموعه ممکنه یه چیز درست باشه و یه چیز غلط! و وقتی با یه چیز مخالفیم ، مثل کورها فقط بد بگیم و دوست داشته باشیم همه در موردش فقط بد بگن، همین یعنی یه احمق متعصبیم. نگران نباشین. عوام بیسواد همه جای دنیا هستن.  مثل امریکایی هایی که از دیروز هشتگ DearIran راه انداختن و ایالت هایی که به ترامپ رای ندادن رو مشخص کردن که یعنی ایران عزیز ، ما به ترامپ رای ندادیم، اینجاها رو نزنین» 
آره ، ما احمق ها تنها نیستیم. هیچوقت هم تموم نمیشیم. اما با یه کم تلاشی که نمیکنیم، میتونیم خودمونو توی مرزبندی و ارزش انسانها جابجا کنیم.
منم خیلی چیزای داخل رو قبول ندارم، ولی همیشه میفهمم که : یه زوزه گرگ ، می ارزه به عوعوئه صدتا شغال»

 


و اینجا در گذر از دکتر بودن،، کشتی مان مهمتر است.

میروم روی عرشه ، طوفانی سخت در راه هست. نگران نباشید. 

در کشتی ، جا برای همه هست. هر آدمی، هر فکری ، هر نظری، . فقط برای اصلاح و ارتقای خود از کشتی استفاده کنید و بهمدیگه کمک کنید. فردا مشعلی میاورم ، ناخدا اینبار هم کشتی را بسلامت میگذراند. 

+ پست پرسشنامه ، بعدا


+ بالاخره جواب نظامی ای که منتظر بودیم ، انجام شد. ظاهرا هم هدف خوب و هوشمندانه ای بوده. هم ضربه و عواقبش نسبتا بزرگه. البته یه کم زمان لازمه واضحتر بشه. و هم اینکه خییلی بعیده جنگی درکار باشه.

+ اگه دوست دارید در هر موردی، توی استوری هاتون یا گروه ها و اینور و اونور، اظهار نظر کنید، قبلش مطمعن باشید تاریخ رو میدونید. پیشنهاد کتاب مرتبط : معمای ایران ، تعارض در روابط ایران و امریکا (نوشته کنت ام. پولاک) » ،، اگه حوصله ندارید ، علی الحساب درمورد جنگ امریکا و اسراییل و ایران و لبنان، سال ۶۱ و ۶۲ بخونید. سرچ ِ درست که بلدید؟!

+ ایشالا که جنگ نمیشه، فرق جنگ رو با وم تلافی نظامی و شاخ و شونه کشیدن نظامی بدونید. و بفهمید که اگه ایران نزنه ، و نمیزد، چه بلاهای بدی در انتظارمون بود.

+ کاش یه دونه بالستیک میرفت سمت مجلس.

 


با اینکه قضیه سانچی هیچوقت دقیق مشخص نشد، اما در جریان کم کاری مسئولان و اشتباهات عجیب در روال امداد و نجات بودم و خیلی هم ناراحت از پیگیری نشدن ماجرا و تقاص پس ندادن عوامل!
امروز اما بحث فرق میکنه! 
من با اینکه کاملا به چوپان دروغگو بودن مسئولان (اصلا نمیشه کلمه درخوری براشون پیدا کرد) مطمئن بودم، اما در مورد سقوط هواپیمای اوکراینی گفتم خییلیی بعیده کار خودشون باشه! مگه میشه آدم اینقدر احمق؟!!! مگه میشه سه چهار روز سرپوش؟! با اینکه قبلا بهم ثابت شده بود، که آره درمورد اینا، میشه» ولی باز احتمالش رو خیلی خیلی پایین میدونستم!
البته از سر قضیه سانچی ، همش با هوچی گری و شلوغکاری مردم قبل از مشخص شدن دقیق ماجرا و بیشتر ناراحت کردن خانواده های داغدار بشدت مخالف بودم و اینبار هم خیلی این اتفاق افتاد، 
ولی بازم در مورد احتمال، اشتباه کردم که این احتمال رو اینقدر پایین آوردم! البته باید حواسمون به تنور-داغ-کردن ها و شلوغ بازی های الکی هم باشه. آدمایی که اینهمه داغ دیدن، حساس ترن و احساسی. راحت به سمت و سوها کشیده میشن.

تیره ترین جای داستان، سه روز پنهانکاری بود!! یعنی اگه هیئت های خارجی برای بررسی دقیق نمیومدن، احتمالاً کلاً انکار میشد!!
واای، قلب آدم تیر میکشه! خدا به داد هممون برسه


جهت تلطیف فضای اجتماعی-روانی بگم که ، جشنواره فیلم فجر نزدیکه. سه گروه هستن که ممکنه شما جزوشون باشید. 
اول : اگه میخواید برید جشنواره، باید سایت سینماتیکت رو پیگیری کنید ، از الان عضو بشید ، فیلمها در دسته های ۱۱ تایی دسته بندی میشه. شما با هر اکانت میتونید دو سری بلیت و در هر سری دو صندلی بخرید. یا چهارسری ، هر سری یک صندلی. بستگی داره فیلمهای نهایی جشنواره ۳۳ تا یا ۴۴ تا بشه. گاهی هم پیش میاد با ۲۲ فیلم جمع میشه. سینمای مورد نظرتون و سانسها که اوایل بهمن اعلام میشه رو درنظر بگیرید. پول کنار بذارید. احتمالا قیمت هر بلیت ۲۰ یا ۲۵ هزارتومان باشه. یعنی هر سری بلیت ، ۲۲۰ الی ۲۷۵ تومان. مثلا اگه ۳۳ فیلم بشه و شما بخواید همه فیلمها رو ببینید ، باید حدود ۷۰۰ تومان هزینه کنید. اگه دونفری بخواید همه فیلمها رو ببینید باید با دوتا اکانت خرید کنید و مثلا دو سری، دوصندلی رو با یک اکانت بخرید و با اکانت دیگه یه سری دو صندلی ، که صندلیهاتون کنار هم باشه. چند تا نکته اینکه :

- بعضی فیلمهای حاشیه ساز فقط در جشنواره اکران میشه و دیگه نمیاد سینما و بعضیا هم با سانسور اکران میشه.

- جوّ سینماها زمان جشنواره خیلی باحاله و اگه اهل سینما و فیلم باشید، فارغ از فیلمها، لذت خواهید برد. - چند ساله که چند مستند و انیمیشن هم که انتخاب میشن، رندوم توی گروهها پخش میشن تا دیده بشن.

- پیش فروش بلیت ها فقط بصورت سری ۱۱ تایی هستش و اگه میخواید تک فیلم ببینید ، باید زمان اکرانها برید و رصد کنید که کی و کجا سانسهای فوق العاده اکران میشه و توی صف بایستید و بلیت بخرید.

- سمت بازار سیاه نرید. الان فیلمهای خوب همه شون بارها و بارها سانس فوق العاده میخوره. - برای صف ایستادن سراغ پردیسها برید و اونایی که صفشون توی سالن های مسقف تشکیل میشه. چون زمستونه و ممکنه ساعتها منتظر بمونید و سرده. من سالهای سال که بلیت فروشی اینترنتی نبود، تجربه ۵-۶ ساعت موندن در صف زیر برف و بارون رو داشتم.

- زیاد منتظر داوری نباشید و دل نبندید. تجربه سالهای هممون نشون داده هیچ داوری ای در هیچ جای دنیا، عادلانه و از دید هنری نیست.

- ایشالا یه سال زیارت جشنواره کن نصیبتون بشه. ایشالا همگی باهم :-) راستی قدیما میخواستم درمورد کن و داوری هاش بنویسم. مینویسم.

- در انتخاب سینماتون دقت کنید. پردیسها کیفیت عالی ای دارند به نسبت سینماها. مثلا صدا برای من خیلی مهمه. و دسترسی ، و راحت لش کردن و استراحت بین فیلمها و قیمت چایی :-)) البته اگه مثل من طی این ۱۱ روز همش توی سینماها تلپ هستید، از خونه با خودتون خوراکی ببرید تا هم در بدر خرید خوراکی و گشنگی نباشید و هم بیشتر از پول بلیت سینما زیر بار هزینه خوراکی نرید.

- اگه دنبال دیدن کت واک (catwalk) و مدهای روز لباس و تیپ و آرایش هستید، برید پردیس های معروف و بزرگ. اگه میخواید سینماباز ها رو ببینید و از بحث های مزخرف تحلیل و نقد فیلم توی صف ها مستفیذ بشید یا با خبرنگارهای تلویزیون و سایتها و مجلات مصاحبه کنید، برید پردیس سینما آزادی یا ملت. البته هنوز معلوم نیست کاخ جشنواره و سینمای بازیگرها و خبرنگاران و منتقدها کجا باشه. چون اون سینماها رو نمیتونید انتخاب کنید.

- اگه از اهالی صدا و سیما هستید، صدا و سیما بعد از جشنواره ، از ۲۲ بهمن تا دو سه هفته ، فیلمها رو برای کارمندانش (معمولا توی سینمای صحرا یا سینما ایران) اکران میکنه.

- فکر نکنید بهترین فیلمها میاد توی جشنواره. تقریبا انتظار دیدن پنجاه درصد فیلمهای خیلی بد رو داشته باشید.

- و البته سعی کنید حتما جشنواره رو تجربه کنید.

 

دوم : ممکنه بخواید بیخیال جشنواره ، بشینید و منتظر پست های من باشید. ایشالا سعی میکنم مثل سالهای قبل درمورد فیلمها در دو قسمت بدون اسپویل و با اسپویل بنویسم.


سوم : ممکنه هر آدم دیگه ای باشید :-)

 


+ فعلا صدها روایت و سناریو از اشخاص و ارگانها و گروههای مختلف، درمورد هواپیما و سقوط شنیده میشه. که هر کی هرکدومو دوس داره انتخاب میکنه، یا سر دوراهیه، یا دنبال حقیقت بیشتر.
اما درمورد سیستان بلوچستان، سناریویی نیست. روایت و داستان پیچیده ای نیست. حقیقت پشت پرده و دوراهی ای وجود نداره! 
یک داستان یک کلمه ای ِ غم انگیز و شرم آور و واضح ، درمورد مردمانی مظلوم و محروم و دوستداشتنی و نادیده گرفته شده. سیل.

 

+ از شما ، دوستانتون ، اقوام ، آشنا ، فامیل ، . کسی هست الان در انگلیس یا شرق آسیا ، طرفای ژاپن و کره جنوبی باشه؟ و بتونه یه زحمت کوچیک برام بکشه؟


در باب امید ، مدتهای زیادی بود که میخواستم یکی از مهمترین خاطراتمو بگم که هیچ جوری نمیتونم بنویسمش و توضیحش بدم. سواد هممچین نوشتنی رو ندارم.
امروز یه قسمت ۱۵ دقیقه ای از برنامه کتاب باز» رو دیدم که بنظرم بسیار ساده و قشنگ و کوتاه، در این مورد صحبت کرد. از عصر گشتم و اون تیکه کوتاه برنامه رو پیدا کردم که حتما ثانیه به ثانیه شو ببینید. امیدوارم تیکه های صابون» خودتون رو پیدا کرده باشید یا پیدا کنید :-)

 

ببینید

 


+ موارد تایید شده کرونا تا مرزهای ایران اومده ، داخل ایران تا الان چند مورد خیلی مشکوک در چند شهر داشتیم. تهران رو خودم توی بیمارستان دیدم. حالا توی ایران هم یا واقعا تایید نشده ، یا تایید شده ولی بخاطر مصلحت نظام (!!!) و عادت همیشگی، صبر میکنن سه روز دیگه اعلام میکنن. در هرصورت کرونا وارد ایران خواهد شد. پس، فقط موارد بهداشتی و مراقبتی رو رعایت کنید ، چون واکسنی در دسترس نیست. 

+ در مورد انتخابات مجلس حرف زیادی نمیشه زد. حتی درمورد رای دادن یا ندادن. اما بالاخره جاییه که هستیم و مجبوریم خودمون درمورد اصلاح و تمیز کردن هر قسمتش فکر کنیم. چه اصلاح جزئی ، چه کلی.
اما اگه بنا به رای دادن باشه، سالها گفتم به لیست های مسخره چپ و راست رای ندید. به اشخاص رای بدید. و اگه کسی رو نمیشناسید ، و حال تحقیق ندارید، اسمشو بخاطر حزبش ننویسید. ومی نداره که برگه رای رو کاملا پر کنید.

+ جشنواره فجر از فردا شروع میشه ، شاید چند تا سوال متداول باشه که قبل از پرسیدن بگم. جشنواره رو تحریم کردی؟ نه، خیلی هم ازش استقبال کردم. هر بازیگر و دست اندر کار سینما که گفته تحریم کردم، خیلی ببخشید، گوه پخته خورده که گفته. موقع دستمزدهای میلیاردی و مالیات ندادن و قراردادهای خوب و حمایت های دولتی ، کاملا از همه چی حمایت کردن،، حالا دنبال نمایش جدیدن؟! نخیر ، ۹۹٪ سینماچی ها دنبال پولن که قطعا عناوین جشنواره ای درصد زیادیشو تامین میکنه. و درمورد بینندگان هم، امسال رکورد فروش بلیت ، زده شد! یاد علی کریمی افتادم و تشکیل کمپین های تحریم فلان و فلان . 
خلاصه، ایشالا از فردا میرم جشنواره ، و تقریبا تمام فیلمها رو خواهم دید و طبق روال قبل در موردش مینویسم. امسال هم چند فیلم خوب هست
.


بقول یه بزرگی، سینما یه قوانین و استانداردهایی داره که البته خیلی انعطاف پذیره. بر اساس اوناست که تعیین میشه یه فیلم خوبه یا بد. پس فقط با بررسی اون موارد شامل فرم و محتوا و. میشه گفت سینما» درست اجرا شده یا نه. اما داستان سلیقه و گیشه فرق میکنه. ممکنه یه فیلم سبُک و بی ارزش (از نظر سینمایی) خیلی فروش داشته باشه، و بالعکس. پس چیزایی که من میگم یا شما درمورد فیلمها میگید، از نظر خودتونه. یه نوع دیدگاه و سلیقه ست. و ممکنه از نظر بقیه همون باشه یا کاملا برعکس! منتقدهای این دور و زمونه هم اکثرشون (۹۹ درصد) سواد سینمایی درستی ندارن. و مثل سلبریتی های اینترنتی که هزارتا متخصص گردشگری و تورلیدر و عکاس و تستر غذا و. اینا طی این سالها درست شدن، اینا هم هستن. تازه جدای از نظرات سلیقه ایشون ، باید اخلاق گهشون هم درنظر گرفت. منتقدهای زیادی میشناسم که بخاطر مورد توجه قرار گرفتن توسط بازیگرها و کارگردانهای بزرگ و معروف، ازشون تعریف خوب میکنن! یا برای اینکه باهاشون کار بکنن و. هزار دلیل دیگه، از مافیای تبلیغات گرفته تا. . مثلا اگه فیلمی، عوامل مهمی نداشته باشه، چون سودی براشون نداره، راحت خرابش میکنن.
یه سری از اتفافاتی که سالهای اخیر میوفته در مورد موضوعات فیلمهاست. موضوعاتی که بعضیا توی واقعیت ندیدن، یا درگیرش نبودن، و وقتی توی فیلمها میبینن، میگن این چه موضوعیه؟! چه مزخرفیه؟ ما اصلا این چیزها توی ایران نداریم؟!!» اتفاقی که درمورد ابدو یک روز ، مغزهای کوچک ، متری شیش و نیم و اخیرا تومان» افتاد. که بقول خیلی ها، موضوع اغراق شده شرطبندی و بسیار الکی و غیر واقعی بیان شده. برای منی که الان هم هر روز وسط این آدمها هستم و در روز بهم زنگ میزنن و درمورد تیمها و بازیها و نتایج ازم میپرسن برای شرطبندی با مبالغ عجیب و غریب و کارهای معتادگونه ، این فیلم اونقدر خوب و واقعی و ملموس بود که حس کردم کارگردان واقعا وسط این داستانها زندگی میکنه. (واقعا کارگردان ، بچه گنبد ه و شمال هم معدن شرطبندی) . یا مثلا درمورد فیلمهای اراذل و اوباش و باندهای خلاف تهران، برای من که بچه گمرک هستم و خیلی سال کارم لولیدن بین اینا بوده و درگیری ها و شر کردن های وحید مرادی و هانی کُرده و جواد عراقی و عزیز و رحیمی ها رو از نزدیک دیدم، دیدن فیلم متری شیش و نیم» و مغز های کوچک» و شنای پروانه» ، کاملا واقعی و خوبه.
پس ، برای فیلم دیدن ، زیاد به حرف های من و یا اوسگولهایی که تا حالا از گیشا پایینتر نیومدن، توجه نکنید. از اهلش بپرسید تا بهتون بگن که چقدر واقعیه. نهایت کار فیلم، ایجاد سرگرمی هستش و گیشه با سلیقه های مختلف شکل میگیره. زیاد سخت نگیرین
.

 


خب، با یاد و نام خدا ، پست های جشنواره فجر رو شروع میکنم :-)
امسال برای خالی کردن وقت جشنواره خیلی زحمت کشیدم و البته پارسال هم یه قسمت از کارامو بین فیلمها میکردم. هر روز از ساعت ۴ عصر تا ۱۲:۳۰ شب، سینما هستیم. از امروز دیگه فلاسک چایی و وسایل زندگی هم میبرم با خودم :-) بازم تکرار کنم که این چیزایی که مینویسم نظرات کاملا شخصی خودمه و به کسی ربطی نداره و به معنای خوب یا بد بودن فیلم نیست. من در جایگاه منتقد حرفه ای نیستم. صرفا از نظر سلیقه خودم درمورد فیلمها صحبت میکنم. نمره فیلمها رو طبق نمره های آرای مردمی که میدم، از ۱ تا ۵ اعلام میکنم. و اینکه مثل گذشته، اما در پست های جدا، یه پست رو، بدون اسپویل (بدون لو رفتن قصه) مینویسم، و بعدا ، با یه پست جدا یه خلاصه کوتاه از قصه فیلم رو میگم.
((راستی، امسال سختگیرتر از سالهای قبل هستم در نمره دادن))

+ مردن در آب مطهر
فیلم قبلی برادران محمودی چند متر مکعب عشق» هم خوب بود. این هم عییی، خوب بود ، البته از نظر فنی چیز خاصی نداشت و بازیها هم خیلی دلچسب نبود. ماجرای فیلم در مورد افغانی هایی بود که برای پناهنده شدن به اروپا ، از ایران گذر میکنن. از قصه فیلم خوشم اومد. هر چند فیلم خیلی آدم رو با خودش و سختی های افغان ها همراه نمیکرد و آخرش زیاد جذاب نبود. به نظرم نمره ش حدود ۲.۵ بود و با خیلی اغماض نمره ۳ دادم بهش. بعید میدونم در رشته خاصی کاندید بشه. 

+ سینما شهر قصه
این بنده خدا کارگردان، یا به دلیل گرونی دوربین و اجاره وسایل فیلمبرداری، یا به دلیل کمبود وقت، خودش کلا نیم ساعت فیلم گرفته بود و بقیه صحنه های فیلمشو از فیلمهای تاریخ سینمای ایران قرض گرفته بود! فایم درمورد زمان انقلاب بود و یه آپارات چی سینما عاشق دختری میشه که پدرش مخالف سرسخت سینماست! یه کمدی ضعیف و آبکی و بیمزه و بی هیچی! نمیدونم ، شاید کارگردان فکر کرده بود فیلمش، ادای دِین به تاریخ سینمای ایرانه؟! فازش چی بود؟! حیف بازی همیشه خوب ِ بابک کریمی
بعیده فیلم در هیچ رشته ای کاندید بشه. نمره ۱ دادم.

+ تومان
فضای شرطبندی و قمار ، کاملا بی پرده و عریان ، با نکته های بسیار خوب و تمیز در فیلمنامه ، با قصه های فرعی خیلی خوب. قطعاً حق این فیلم محترم هستش که در یک پست کاملا جدا درمورد لذتی که در شب دوم برامون ساخت، بنویسم. عالی و دوستداشتنی ، با خوشحالی، نمره ۴ دادم.

+ خوب بد جلف ۲ : ارتش سری
مشخصاً فیلمهای قاسمخانی، فیلمهای خوبیه برای خانوادگی دیدن و خندیدن. چیز خاصی نمیشه درموردش گفت. بنظرم فیلم ، یه کپی از نسخه اول خودش (خوب بد جلف ۱) هستش البته با شوخی های کمی آپدیت شده. و طبق معمول تمام بار فیلم روی دوش زوج تکراری و بامزه و بازهم تکراری پژمان جمشیدی-سام درخشانی. قاسمخانی قصه های نسبتا خوبی داره ها. ولی خب ، همینه دیگه. در این بازار کمدی های مستهجن و سخیف، این فیلم واقعا خوب و باشخصیت حساب میشه.
کاندید؟ نمیدونم. بنظر نمیرسه. نمره ۳ دادم.

 

++ امروز و فردا شش فیلم مغز استخوان ، تعارض ، روز صفر ، ابر بارانش گرفته ، آتابای و خورشید » رو خواهیم دید.

 


+ مغز استخوان 
وقتی دستیار اصغر فرهادی باشی و فقط باز گذاشتن ته فیلمو یاد گرفته باشی، نتیجه ش میشه این! یه ایده خیلی چالش برانگیز و پیچیده و درگیرکننده  خوب ، اما نمیدونسته چطوری پیش ببره و جمعش کنه! ته فیلم، باز نبود، پاره بود! انگار کارگردان یهو خسته شده و گفته بسه دیگه ، همین بسه ، بریم جشنواره» . ماجرای یه زن و شوهر (بابک حمیدیان و پریناز ایزدیار) که بچه شون سرطان خون داره و به آخرش رسیده. تنها راهش بچه دار شدنه و پیوند از بند ناف بچه جدید. مشکل اینجاست که بابای بچه ، شوهر قبلی پریناز ایزدیاره! راستش اوایل فیلم روی نمره ۳ بودم. آخرش با یه نمره ۱ از سالم رفتم بیرون. چرا آخه؟!

+ تعارض
اون شال گردن معروفم که پارسال و دوسال قبل هم سر جشنواره داشتم، یادتونه؟ همون که سر بعضی فیلمها میکشیدم روی صورتم و میخوابیدم؟ شال خوبیه. همسر برام خریده بود. زمینه ش مشکیه ، روش خط های خاکستری و سبزه. فک کنم از سمت جمهوری خریده بود. اوایل بافتنیش نو بود ، پرز داشت، دوبار که شُستم خوب شد. کلاً بافتنی اینطوریه. من که در روز زیاد پیک موتوری میگیرم، و هوا سرده ، خیلی به کارم میاد. گاهی هم روی صورتم میکشم و میخوابم ، حس خوبیه. سالن سینما هم گرررم ، بیرون سرررد. اها راستی یه شال دیگه هم دارم، رنگ باشگاه بارسلوناست، آبی و اناری. اونو برام بافتن. کاموا خوب اگه خواستین ، سمت حسن آباد داره، مولوی هم هست. و همینطور بازار، اگه جاهاشو بلد باشین. شال گردن خیلی خوبه، هم سرما نمیخورین، هم کاربردهای زیاد دیگه.

+ روز صفر
خداروشکر بعد از یه خواب خوب، یه فیلم خیلی خوب دیدم. بهترین فیلم جشنواره تا الان. ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی. با بازی فوق العاده ساعد سهیلی و امیر جدیدی. کارگردانی عالی. فیلمنامه دقیق و کاملا واقعی. ریتم تند و عالی. موسیقی حیرت انگیز. فیلمبرداری خوب. جلوه های ویژه میدانی بزرگ و تمیز و هالیوودی. یک اکشن ملی که آدم بعد از تماشاش احساس غرور میکنه. فیلمی بعد از اتمامش، همه ایستاده چند دقیقه کف میزدن. احتمالا در اکثر رشته ها کاندید میشه و جایزه هم خواهد برد. نمره ۴.۸ از ۵ رو درنظر گرفتم. اما ۴ دادم، چون فقط اگه فیلم بهتری بود ، بالاتر جا داشته باشه. شما همون ۵ درنظر بگیرین.

+ خورشید 
فیلم شروع شد. نیم ساعت گذشت، هی گفتم این فیلم چرا اینجوریه؟ این اصن به فیلمای مجید مجیدی نمیخوره؟! نیم ساعت دیگه گذشت گفتم پس جواد عزتی و طناز طباطبایی کجان؟ تازه بعد از یه ساعت از فیلم، سرچ زدم ، دیدم اصلا خورشید» به جشنواره نرسیده، فیلم پسرکشی» رو جایگزینش کردن :-)) خستگیه دیگه :-)) اره خلاصه، فیلم بدی نبود ، درمورد یه خانواده قدیمی دهه ۵۰ و دختر زا بودن ِ زنه و زن دوم برای به دنیا اوردن پسر و. بعد ماجراهای بیست سال بعدش و. یه همچین چیزایی. کاندید که بعید میدونم. نمره ۲

+ آتابای
فیلم نیکی کریمی رو اصلا حوصله دیدنشو نداشتم. فیلم به زبون ترکی بود و زیرنویس فارسی. یه درام روستایی با بازیگران معروف. فیلمنامه رو هادی حجازی فر نوشته بود و خودش بازی میکرد. دقیقا همون حجازی فر ماجرای نیمروز و لاتاری و بوقت شام و. دقیقا با همون قیافه و همون شخصیت! سحر دولتشاهی و جواد عزتی و. اینا. راستش قصه ش بدک نبود. ولی بنظرم انسجام نداشت. ریتم فیلم، کند بود و اطلاعات رو قطره چی میداد که تا اخر فیلم حرف برای گفتن داشته باشه. ماجرای باغی که خواهر حجازی فر خودشو قبلا آتیش زده بود و حالا شوهر خواهرش باغ رو فروخته بود و فرار کرده بود و روایت افشای عشق های قدیمی و جدید و دلیل خودسوزی و. . موسیقی حسین علیزاده روی فیلم نشسته بود. بعضی تکنیک های فیلمبرداری خوب و جذاب و ایده هایی که بعضیاش نصفه مونده بود. اما اونقدری که فکر میکردم، بد نبود. سعی داشت فضاهای میرکریمی رو در بیاره، ولی نشده بود. نمره بین ۲ و ۳ در نظرم بود. بیشتر نزدیک به ۳

+ فیلم ابر بارانش گرفته» رو نموندم که ببینم.

 


+ شنای پروانه :
از فیلمهای پر سروصدای امسال بود. یک فیلمفارسی مدرن! ورود به دنیای اراذل و اوباش و اشرار . بنظرم چند تا از دلایل مورد توجه قرار گرفتنش، ورود به دنیایی بود که برای خیلی از بیننده ها ناشناخته ست. و مورد بعدی هم، درام های اجتماعی که زیاد ساخته میشه و شاید مشابهت های فیلم با مغزهای کوچک. و البته گریم امیر آقایی مشابه وحید مرادی.
قصه نسبتا خوب بود. هرچند که بیننده اونقدر درگیر صحنه ها میشد که شل بودن بافت قصه یادش میرفت و محو تماشا ، گاهی از داستان، روودست میخوره. بازیها همگی متوسط رو به بالاست و همین سطح باعث میشه حس خوبی داشته باشین. فیلمبرداری خیلی قوی نبود. بازی جواد عزتی (نقش اول) در حد سیمرغ نبود. اما
اما ریتم تند و خوب فیلم، صحنه های گیرا ، اتفاقات زیرپوست شهر و تدوین تمیز فیلم، باعث شده بود فیلم خوش ساخت و نسبتا دیدنی ای بدست بیاد که تقریبا اکثرا از دیدنش خوششون میاد. محمد کارت ، برای اولین فیلمش حتما حتما باید کلی تحسین بشه و بازم بخاطر فیلم خوبی که وسط این جشنواره گند بهمون داد، دمش گرم. اولاً نمره ۴ بهش دادم. نه بیشتر . همون ۴ . دوماً از دیدن لیست آرای مردمی فیلمهای امسال، راحت میشه فهمید که چرا مردم فیلمهای شبکه GEM رو دوست دارن.

+ خروج :
در مورد آخرین فیلم حاتمی کیا ، یک پست جدا مینویسم.

+ خون شد : 
فیلم مسعود کیمیایی رو نتونستم ببینم! چون ۲۰ تا تماس از دست رفته داشتم، چون رفتم بیمارستان! 
- الو ، بدو بیا بیمارستان لقمان
- چیشده؟
- حسین رو زدن. توی کماست. میخوان ببرنش توی اتاق عمل. امیر خان گفته بهت زنگ بزنم حتما بیای. همین الان.
- یعنی چی؟ :-| چیشده؟
- دعوا دیگه! تک مونده وسط ۷ نفر. با قمه زدن ، دوتا توی سرش، یه دونه پهلو ، پشت ران و.
نفهمیدم، قطع کردم، رفتم.
شنای پروانه فیلم قبلی بود. اینم ادامه ش. و سریال شنای پروانه هر روز توی این شهر ادامه داره.
* دوست کوچیک ِ هیکل گنده مون بهتره. بهوش اومده. خودش میدونه که یه کم بهتر بشه، کتک بعدی رو از خودم میخوره.

+ عامه پسند
راستش از فیلم خوشم نیومد. تلخ بود و ساده . اما نه بخاطر تلخیش، بلکه بخاطر شخصیت پردازی ضعیییف و قصه پر از ایراد و خارج از قواعد داستان نویسی ساده و اشتباهات فرهنگی زیاد و تدوین عجیب غریب و خیلی بیربط و نابجا ، خوشم نیومد.
بعد از فیلم کارگردان (سهیل بیرقی) رو دیدم. یه لحظه گفتم برم باهاش صحبت کنم، باز دیدم دیر شده، رفتم، اما بعدا پشیمون شدم. کاش خفتش میکردم و باهاش صحبت میکردم. فیلم درمورد زنی خانه دار و طلاق گرفته بود که میخواد روی پای خودش بایسته اما مشکلات و نوع نگاه مردم و . . هوتن شکیبا و باران کوثری و فاطمه معتمدآریا . من براش نمره ۲.۵ درنظر گرفتم و درنهایت به ۲ راضی شدم.

+ فیلم من میترسم» و قصیده گاو سفید» رو نرفتم. راستش امسال جشنواره بدتری به نسبت سال قبله. دیدن بعضی فیلمها سخت شده! مخصوصا فیلم بعدی که دیدم!

 

+ چند ساعت دیگه ایشالا نظرمو درمورد تندیس های امسال دکتر میم مینویسم.

 


+ کشتارگاه
فیلم در مورد یک قتل و پشت پرده های اقتصادی و کسب و کارهای پوششی ه. والا. هر چی فکر میکنم قصه ش بدک نبود ، بازی ها بدک نبود، و همینطور بقیه موارد. میدونید، اگه قرار به لو دادن قصه فیلمها بود، بیشتر و فنی تر و دقیقتر میشد درمورد ابعاد مختلف فیلم صحبت کرد. اما فعلا توی این پست ها قول دادم که چیزی از قصه نگم که شاید بخواین ببینین. قطعا فیلم حوصله سر بری نبود. اما فیلم خیلی با ارزشی هم نبود. فکر میکنم نمره ۳ لایقش باشه. 

 

+ درخت گردو
یکی از مهمترین عوامل موفقیت در ایران، حداقل در حوزه ادبیات و سینما اینطوریه : فقط اولین کارتو عالی و پر سروصدا بساز، بقیه ش خود به خود میفروشه!» . دقیقا درمورد مهدویان صادقه! روال عرش به فرش مهدویان از شاهکار ایستاده در غبار تا فیلم بسیار بد درخت گردو که دیگه تقریبا زیر فرش بود! سر این فیلم، اصلا اصلا و بهیچوجه مهدویان رو درک نکردم! فیلم بر اساس یه داستان واقعی در مورد بمباران شیمیایی سردشت. (با کلی حاشیه، که معلوم شد فیلمنامه رو یدن و اجازه نگرفتن، آهنگها و بعضی سکانسهای آخر رو از کلیپهای بعضیا بدون اجازه کپی کردن و کلی گند دیگه) نفهمیدم قصدش ساختن مستند بوده یا داستانی؟! مهران مدیری آخه؟! چقدر بازیها بد بود! فیلمبرداری و سبکش اشتباه بود. اون دری وری های کلیشه ای و روشنفکر مآبانه و مسخره آخر فیلم چی بود؟؟! همذات پنداری بعد از گریاندن مردم؟! احمقانه ترین بخش فیلم این بود که فیلم ، راوی داشت!!!! یه نفر روی فیلم حرف میزد و توضیح میداد درحالیکه یک درصد تاثیری توی فهم بیشتر فیلم نداشت، و هم گند زده بودتوی همون یه ذره حس فیلم! اینو بگم فقط و فقط بخاطر بازی درخشان پیمان معادی، به فیلم نمره ۲ دادم، وگرنه لایق نمره ۱ بود. مهدویان با ما توی سالن نشسته بود و بعد از فیلم، رفت روی سن و کمی صحبت کرد. حیف که دست و بالم خالیه و الان پول خرید کفش جدید ندارم
تقریبا از دقیقه ۱۰ تا دقیقه ۵۰ فیلم بطور ممتد فقط جیغ و گریه بچه ها و زنها بود. (و گریه ممتد تماشاگران احساساتی) ، و از دقیقه ۶۰ تا ۱۰۰ هم صحنه بشدت تلخ (و گاهی مضحک از نظر ساخت) بود و کارگردان کلا بجای فیلم، قصد یه روضه خونی مزخرف رو داشت و با عواملش شرط بسته بود که : دقیقه چندم میتونم اشکشونو در بیارم؟!
بی ارزش ترین و بدترین فیلم.
-
راستی ، مهدویان در نشست خبری علناً گفت که فیلم رو برای جشنواره های خارجی ساخته» :/ نمیدونم ، به قصد گدایی توجه؟! که مثلا ببینید همه دنیا مارو میزنن؟ پس اولاً فیلم برای ما نیست! دوما از اون منظر هم خیلی ضعیف بود. مخصوصاً سکانس های مقوا و خنده دار دادگاه لاهه.

 

+ فیلم دشمنان» رو نموندم که ببینم.

 

+ آن شب
باورتون میشه فیلم، ژانر وحشت بود؟! (شکلک ذوق زدگی)
من از هر تلاش برای ساخت فیلم ایرانی-ترسناک یا فانتزی یا فضایی استقبال میکنم. اینکه بتونی فضای خاصی رو توی فیلم در بیاری که تماشاگر عام ایرانی که فقط از فیلمهای مهمل و کمدی سخیف خوشش میاد، بتونه فضای ترسناک یا فانتزی یا. رو درمورد ایرانیا باور بکنه، خیلی خوبه.
میدونین که شهاب حسینی دو ساله که توی امریکا دفتر فیلمسازی زده و این اولین فیلم با تهیه کنندگی دفترش و با همکاری دوتا کمپانی خوب امریکایی دیگه ست. خب، از قصه که بگذریم و لو ندیم، بنظرم فضاسازی ترسناکش در تجربه اولین فیلمشون ، (تهیه کننده و کارگردان فیلم اولی) بسیار خوب بود و واقعا جوّ سالن، ترسناک بود. ماجرای زن و شوهر و نوزادشون بود که توی هتلی در مسیر خونه شون ، در امریکا ، گیر میوفتن و. .
به جز یه چیز کلیشه ای در اواخر فیلم، که ما وسطای فیلم حدس زدیم و میتونستن یه شکل دیگه قصه شو بنویسن، و بسیااار کلیشه ای بود و شاید چند تا گاف فیلمنامه ای، بقیه مواردش رضایت بخش بود. و اگه فیلم ترسناک دوست دارین، حتما ببینین (با انتظار از یک فیلم خوب ایرانی) ، و شب ببینین و خوشتون میاد. نمره ش بین ۳ و ۴ بود و البته نزدیکتر به ۳.

 

+ پوست 
فیلم در مورد باورهای خرافی مردم مخصوصا در روستاهای سنتی و حول و حوش جادو جمبل و طلسم و رمالی و. اینا بود که یه ماجرای عشق قدیمی رو این وسط روایت میکرد و در روستاهای شمالغربی و ترک زبان اتفاق میوفتاد. تلاش فیلمساز برای یه نوع جدید روایت، بد نبود. با اینکه علاقه خاصی بهش پیدا نکردم، اما بنظرم فیلمیه که میشه یکبار سر یه فرصت مناسب و خالی ، مثلا توی خونه ببینیدش. نمره ۲.۵ 

 

+ آبادان یازده شصت
من این فیلمو دووووست داشتم. کی بود میگفت سر این فیلم شال ت لازم میشه؟! میدونستین که من عاشق فیلمای ژانر جنگم. و بهمین دلیل خیلی هم درموردشون سختگیرم. آقا من حاضرم مستدل و مستند بحث کنم با کسی که بگه این فیلم خوب نیست!! 
آبادان یازده شصت درمورد روزهای ابتدایی جنگ و درمورد رادیو نفت (مرکز رادیو مستقر در آبادان) و کارمندان اون رادیو بود.
قصه خیلی خوب، روایت تمیز و بدون حاشیه و ریتم تند و خوب. بازیها قابل قبول. جلوه های ویژه و فیلمبرداری بسیار راضی کننده. بدون گاف. بدون راه رفتن روی اعصاب. دیگه آدم از یه فیلم چی میخواد؟! والا قرار نیست جنگ ستارگان بسازیم! همینا رو رعایت بکنن، آدم لذت میبره از فیلم.
نمره ۴ دادم
.

 


+ سه کام حبس :
دوبار نمره ۱ دادم بهش ، کارگردان اول فیلم اومد توی سالن، شانس آورد وسطای فیلم رفت که آخر گیرش نیاوردم.

+ لباس شخصی :
من عذر میخوام بابت اینکه به دلیل علاقه م به تاریخ معاصر و چند سالی که بصورت قفلی در مطالعه و تحقیق و سوال و گیر دادن به آدمها در این مورد هستم، اونقدر رفتم توی این فیلم، که زیاد نتونستم به ابعاد سینمایی و فنی فیلم دقت کنم. اکیپ و عوامل ناآشنا و فیلم اولی ِ این فیلم، سه سال درگیر تحقیق برای فیلمنامه خوب این فیلم درمورد حزب توده بودن. روایت بسیار خوب و البته اجرای نیمه خوب اما بسیار قابل قبول. البته یه سکانسهای ضعیف ساختاری هم داشت که البته گاف نبود و بخاطر کم تجربگی بود و دیگه چیزی نمیدونم :-) فقط امیدوارم بسیار از این فیلمهای تحقیقی و مستند تاریخ معاصر ساخته بشه که هم خیلی جای کار داره و جذابه ، و هم اگه روایت قوی و بی دروغ باشه، لذت مضاعفی برای تاریخ دوستان داره. نمره بین ۴ تا ۴.۵ داشت که ۴ دادم

+ دوزیست» و همچنین خورشید» رو دوست داشتم ببینم. نشد. 

+ روز بلوا :
خود ِ فیلم یه طرف. از به روز بودن بهروز شعیبی و عکس العملش درمورد مسائل ی و موضوعات روز و بسیار مهم و قابل توجه و قابل بررسی کشور خوشم میاد. موضوع فیلم رو اگه بخوای در چند عبارت و کلمه بگی، از اینا میشه به صراحت استفاده کرد : اشرافیت مذهبی ، بودجه ها و رانت های یقه سفید ها ، انقلابی های طلبکار از کشور و مردم ، فساد سیستماتیک ، آبرو 
شاید توی فیلم بازی خوبی نبود، فیلمبرداری جذابی نداشت و موسیقی گیرایی شنیده نمیشد، اما فیلم شما رو درگیر مسئله مهمی میکرد! مسئله بسیار مهمتری از باگ های عمومی نظام! چیزهایی که باید به عنوان اصلاحات اساسی، دغدغه مردم باشه (که نیست) . این مسئله داشتن» برای فیلم شعیبی و همینطور فیلم خروج حاتمی کیا خیلی مهمه که باید بخاطرش یه پست دیگه خرج کنم بعدا. و این فیلم در هر صورت باید دیده بشه. نمره: کمی بیشتر از ۳.۵

+ خروج
فعلا در مورد خروج از نظر فنی بگم که بنظر من، کلاً بدترین فیلم حاتمی کیا، از بهترین فیلم خیلیا بازم بهتر و دیدنی تره. خروج دو سکانس اولش مسحور کننده بود!! بهترین فیلمبرداری ، کارگردانی و طراحی صحنه ممکن. چیزی که آدم رو برای بیگ پروداکشن ها» و خوش سلیقه گی ها امیدوار میکنه. اما بعد از اون روال فیلم یه کم شل میشد ، چند قسمت اضافی و قابل حذف داشت. نقش های اضافی هم که داشت. بازی قریبیان و پانته آ پناهی ها خوب بود. سکانس های مسیر جاده هم قابل قبول بود اما قصه به بیراهه میرفت. بیراهه که نه. پرداختش خوب نمیشد. سینما رو راضی نمیکرد. بقول حاج مهدی ، سکانسای اول فیلمو خودش ساخته بود ، بقیه شو داده مسعود ده نمکی ساخته :-))
پستی که گفتم بعدا حتما خواهم نوشت، در مورد همین مسئلهٔ فیلم» و کلا مسئله و دغدغه سینما و فرهنگ و نقش هنر و اوضاع مردم و اهالی هنر در این موضوع هستش .
.
+++ اما چند ساعت پیش نامزدهای سیمرغ اعلام شد. آخه چی بگم من؟ گِل بگیرن سر در دانشگاه حاج مهدی رو با این اوضاع سینما. با اینکه اصلا برام نظر هیئت مزخرف داوران مهم نیست، اما آخه لعنتیا ، درخت گردو اینهمه کاندید؟؟!! فیلمبرداری فیلم خروج و بازی پانته آ پناهی در فیلم خروج ، کاندید هم نشدن!!!! واقعا؟! اینا چی میزنن؟؟! بعدش مغز استخوان کاندید بهترین فیلمنامه؟؟!! به قرعان اگه این داورها یه درصد از ادبیات داستانی و فیلمنامه سر در بیارن!! والا منم در این زمینه با گاو هیچ فرقی ندارم، اما ههععیی ، ولش
بگذریم :
و اما ،، با عرض معذرت از فیلمهایی که ندیدم، تندیس های دکتر میم رو در بخش های اصلی، به اینشکل میدم : 
- بهترین فیلمبرداری : با احترام به فیلم روز صفر ، تندیس میرسه به خروج
- بهترین فیلمنامه : برای تومان» ، پوست» ، آبادان۱۱۶۰» و شنای پروانه» یه کف مرتب بزنید. تندیس رو میدم به لباس شخصی» (البته بنظرم ما هم باید تندیس فیلمنامه رو به دو قسمت اقتباسی و اورجینال جدا کنیم)
- بهترین کارگردانی : با تقدیر زیاد از شنای پروانه و تومان ، و همینطور تشکر از نیکی کریمی که زیاد ازش خوشم نمیاد ولی امیدوارم کرد که شاید بعدها فیلمساز خوبی بشه، تندیس رو میدم به سعید ملکان برای روز صفر
- بهترین بازیگر زن : بنظرم امسال هیچ بازیگر زنی در حد تندیس نیست. نهایتا یه کارت صدآفرین برای پانته آ پناهی (خروج) و یکی هم برای اون دختره توی آبادان۱۱۶۰
- بهترین بازیگر مرد : با احترام بسیار زیاد برای ساعد سهیلی (روز صفر) و سعید مولویان (تومان) که عالی بودن، و فرامرز قریبیان که با سربلندی و بازی خوب ، سینما رو کنار گذاشت، تندیس رو میدم به شاهکار پیمان معادی برای درخت گردو

- بهترین موسیقی : لذت بردیم از موسیقی استاد علیزاده برای آتابای و افشین عزیزی برای روز صفر ، تندیس رو میدم به بامداد افشار برای فیلم پوست
- پشگِل طلایی برای بدترین فیلم جشنواره : با تشکر از فیلم تعارض بخاطر فرصت خواب خوبی که بهم داد و لعنت به مغز استخوان و درخت گردو بابت گهی که به اعصابم زد ، پشگِل طلایی تعلق میگیره به سه کام حبس»
- بهترین فیلم : بنظرم در جشنواره فقیر امسال باید تندیس رو به روز صفر داد.

.

+ بالاخره تموم شد! چقد دری وری نوشتم، چقد سخت بود

 


+ شنای پروانه :
از فیلمهای پر سروصدای امسال بود. یک فیلمفارسی مدرن! ورود به دنیای اراذل و اوباش و اشرار . بنظرم چند تا از دلایل مورد توجه قرار گرفتنش، ورود به دنیایی بود که برای خیلی از بیننده ها ناشناخته ست. و مورد بعدی هم، درام های اجتماعی که زیاد ساخته میشه و شاید مشابهت های فیلم با مغزهای کوچک. و البته گریم امیر آقایی مشابه وحید مرادی.
قصه نسبتا خوب بود. هرچند که بیننده اونقدر درگیر صحنه ها میشد که شل بودن بافت قصه یادش میرفت و محو تماشا ، گاهی از داستان، روودست میخوره. بازیها همگی متوسط رو به بالاست و همین سطح باعث میشه حس خوبی داشته باشین. فیلمبرداری خیلی قوی نبود. بازی جواد عزتی (نقش اول) در حد سیمرغ نبود. اما
اما ریتم تند و خوب فیلم، صحنه های گیرا ، اتفاقات زیرپوست شهر و تدوین تمیز فیلم، باعث شده بود فیلم خوش ساخت و نسبتا دیدنی ای بدست بیاد که تقریبا اکثرا از دیدنش خوششون میاد. محمد کارت ، برای اولین فیلمش حتما حتما باید کلی تحسین بشه و بازم بخاطر فیلم خوبی که وسط این جشنواره گند بهمون داد، دمش گرم. اولاً نمره ۴ بهش دادم. نه بیشتر . همون ۴ . دوماً از دیدن لیست آرای مردمی فیلمهای امسال، راحت میشه فهمید که چرا مردم فیلمهای شبکه GEM رو دوست دارن.

+ خروج :
در مورد آخرین فیلم حاتمی کیا ، یک پست جدا مینویسم.

+ خون شد : 
فیلم مسعود کیمیایی رو نتونستم ببینم! چون ۲۰ تا تماس از دست رفته داشتم، چون رفتم بیمارستان! 
- الو ، بدو بیا بیمارستان لقمان
- چیشده؟
- حسین رو زدن. توی کماست. میخوان ببرنش توی اتاق عمل. امیر خان گفته بهت زنگ بزنم حتما بیای. همین الان.
- یعنی چی؟ :-| چیشده؟
- دعوا دیگه! تک مونده وسط ۷ نفر. با قمه زدن ، دوتا توی سرش، یه دونه پهلو ، پشت ران و.
نفهمیدم، قطع کردم، رفتم.
شنای پروانه فیلم قبلی بود. اینم ادامه ش. و سریال شنای پروانه هر روز توی این شهر ادامه داره.
* دوست کوچیک ِ هیکل گنده مون بهتره. بهوش اومده. خودش میدونه که یه کم بهتر بشه، کتک بعدی رو از خودم میخوره.

+ عامه پسند
راستش از فیلم خوشم نیومد. تلخ بود و ساده . اما نه بخاطر تلخیش، بلکه بخاطر شخصیت پردازی ضعیییف و قصه پر از ایراد و خارج از قواعد داستان نویسی ساده و اشتباهات فرهنگی زیاد و تدوین عجیب غریب و خیلی بیربط و نابجا ، خوشم نیومد.
بعد از فیلم کارگردان (سهیل بیرقی) رو دیدم. یه لحظه گفتم برم باهاش صحبت کنم، باز دیدم دیر شده، رفتم، اما بعدا پشیمون شدم. کاش خفتش میکردم و باهاش صحبت میکردم. فیلم درمورد زنی خانه دار و طلاق گرفته بود که میخواد روی پای خودش بایسته اما مشکلات و نوع نگاه مردم و . . هوتن شکیبا و باران کوثری و فاطمه معتمدآریا . من براش نمره ۲.۵ درنظر گرفتم و درنهایت به ۲ راضی شدم.

+ فیلم من میترسم» و قصیده گاو سفید» رو نرفتم. راستش امسال جشنواره بدتری به نسبت سال قبله. دیدن بعضی فیلمها سخت شده! مخصوصا فیلم بعدی که دیدم!

 

+ چند ساعت دیگه ایشالا نظرمو درمورد تندیس های امسال دکتر میم مینویسم.

* پ.ن : اختتامیه فردا شبه ، پس فیلمای امشب هم ببینم، بعدش پست اخر و تندیس ها رو تا فردا صبح مینویسم. و مثل هر سال، اختتامیه و سیمرغ های اونا هیچ اهمیتی برام نداره :-))

 


۱. روز مادر و زن مبارک.

۲. به یکی گفتم روزت مبارک، گفت ممنون پس کادوم چی؟ 
گفتم مگه تو مرد نیستی؟ گفت بیشعور، جنسیتی ش نکن»

۳. سالهاست که گفتم رای ندادن، بهتر از به لیست رای دادن است» بقول دخانچی و ترکیبی از خودم، امسال یا نباید رای داد یا به کسانی رای داد که برنامه شفاف و صحبت های واضحی درمورد خودشون و تعهداتشون و تایمینگ اعلام های عمومیشون و همینطور تعهد بهم_ریختن_مجلس رو بدن. اتفاقات جالب از همینجاها شروع میشه. لحظه ای که جای مافیاهای چپ و راست و لیست دار و همیشه برنده ، با ، جوانترهای عدالتخواه واقعی (واقعی بودنش مهمه) و با برنامه و با حرف و جنس مردم و دغدغه دار و البته همیشه بازنده، عوض میشه! عوض بشه.

۴. از مافیای نخ بافتنی و کاموا و اتحادیه شالگردن فروشان تهدید کردن که چرا فیلم تعارض رو چسبوندی به ما؟! اولاً ازتون تعریف کردم. دوماً توی عمرم با مافیای کاموا و نخ درگیر نشده بودم ، بیاین ببینم زورتون چقدههههه (آخرش حالت لاتی: نففس‌کش)

۵. توی باشگاه بدنسازی، سنگین زدن زیاد مهم نیست. مهم، آروم زدن و درست زدن ِ حرکاته! آروم و درست.

۶. توی استخر دوربین نبرین، ما بردیم، کار دستمون داد :-)))

۷. خودمم هنوز تصمیمی برای رای دادن یا ندادن ندارم.

۸. بدترین جشنواره فجر و بدترین اختتامیه و خنده دارترین داوری عمرتون رو دیدین؟!

۹. گروه کوهنوردی سبک و آسان و یکروزه مون، دائما برقراره، و البته ربطی به بلاگ و بلاگر ها نداره. آدمهای مختلف جالبی از اقشار مختلف جامعه توش هستن. چون چند بار بهم گفتن، منم اعلام کردم. شمام اعلام کنید. هر کی خواست، پیام خصوصی بده، وصلش کنم به مدیر گروه. من کاره ای نیستم جز یک "ته قدم ِ خوابالو" 

۱۰. آدمایی که فیلم خروج یا بوقت شام رو بخاطر حاتمی کیا ندیدن یا اعلام انزجار میکنن، و همزمان یه فیلم اسکار گرفته و کن گرفته رو از ۱۹۰ زاویه بررسی میکنن. زوایایی که کارگردان همون فیلم هم به وجد و شگفتی میاره. اینا یه مشت بی. و فاشیستن. یا رایسیسم . (البته منظورم به کسانی نیست که صرفا درباب انگل مینویسن. منم از فیلم انگل، بسیار راضی ام)

۱۱. میدونستین به المان و عدد غلظت خون در آزمایش خون و چکاپ، نباید زیاد توجه کنید؟!

۱۲. دوستان گفتن سمت عبدل آباد بسمت پل پاسگاه ، اونجا بین پرده فروشی ها ، کامواهای خوب و خوش قیمتی پیدا میشه

۱۳. امام حسن عسگری (ع)

۱۴. فکر کردین امام زمانه؟ نخیر. هنوز کلی تِر کاری مونده که انجام بشه. ما هنوز نون خشک داریم بخوریم. هنوز آدمهایی هستن‌که کمپین های چسشعر ِ همیشه بی نتیجه راه بندازن و خوش باشن. هنوز به کودک کار گیر میدن که نباید کار بکنی، ولی نه مدرسه ای براش میسازن، نه تفریحی، نه درامدی برای والدینش. هنوز کم دروغ میگیم، هنوز فرق قیمت ماشین توی کارخونه و بازار، ۲۰٪ شده ، هنوز کمه! کو تا آخرامون؟! بعضیا هنوز حساباشون خالیه ولی ما فکر میکنیم دغدغه شون اصلاح و اصول و ایران و پایداریه! 
نچ. مورد چهاردهم درمورد یه مسابقه ست. بلاگی یا غیر بلاگی. راش میندازیم ;-)


چند تا نکته کوتاه و رک و ساده درمورد کرونا (در حد چیزی که تا الان خودشو نشون داده) :

+ پشت موتور حرف از کرونا شد، موتوری گفت امروز صبح بهشت زهرا بودم، همینطوری جنازه میاوردن!» بهش گفتیم خب قبرستونه دیگه، عروس داماد که نمیارن ، جنازه میارن!» . میگفت نهههه ، همه رو از بیمارستان میاوردن» ! :-)) 
آخه چرااا :-)) با همین حرفا نصف هم صنفی های تجهیزات پزشکی فروش ما میلیاردر شدن توی این چند روز! والا! انگار هر روز جنازه ها رو از زیر دست و پای گاوها توی کارناوال جمع میکردن و میبردن بهشت زهرا :-)) 
+ گفته بودم که سالها پیش، ما کارمونو از محلول های ضدعفونی کننده محیط های پرخطر شروع کردیم. الان که بازار داغه، بگم که زیاد خودتونو درگیر خریدن محلول و اسپری نکنین. اب و صابون هم همون کار رو میکنه. هرچند که ژل یا اسپری ضدعفونی، بدرد اینایی میخوره که همش با ادمهای زیادی در ارتباطن و یا سر کار همش به اب و صابون دسترسی ندارن.
+ اولاً اینکه با اینکه خیلی میگن میدونیم این ویروس چیه و چطوری کار میکنه، اما واقعا هنوز دقیقا نمیدونن. آره ، سازمان بهداشت جهانی هم دقیق نمیدونه. 
+ متاسفانه ۹۸٪ از پزشکها (مخصوصا و دقیقا در کشور ما) جزو بیسوادترین، پلشت ترین، بی اخلاق ترین و بیشرف ترین موجودات زنده هستن. به درصدی از حرفهاشون و بیانیه هاشون و توصیه هاشون و ااماتشون و راهکارهاشون توجه نکنید. (اگه بدونید توی این دو سه روز چه نامه ها و بیانیه هایی وقیحانه ای نوشتن برای گول زدن مردم و درآمدزایی خودشون.) 
+ کرونا در ایران از کنترل خارج شده؟ بله. . کرونا خطرناکه؟ بله، ممکنه.
+ مثل همیشه به هیچ سیستم ایران و وزارت بهداشت و ستاد بحران، اعتماد نکنید! فکر کنید مورد فوتی قم رو تحویل خانواده دادن و بدون بررسی خانواده ش ، اونا هم رفتن مراسم تدفین و ختم گرفتن و . حتما صد نفر هم بغل و روبوسی و. :/ یا هنوز خیلی جاها درمورد فضای قرنطینه، کار جدی نکردن. کادر درمان رو اام به مراقبت جدی نکردن. مشکوکها رو توی ICU یا بخش ها نگه داشتن!!! اینا دارن مسابقات فوتبال رو با تماشاگر برگزار میکنن!!! پس کسی جز خودتون بفکر شما نیست. 
+ نترسین. به اعداد و ارقام توجه نکنید. کرونا شبیه آنفولانزاست. تب و سرفه و بدن درد و. . پس تا یه سرفه ساده کردین، نرین بیمارستان.
+ به این راحتی کسی نمیمیره. کرونا هم در اکثر موارد، درمان میشه و شده و گذراست.
+ خطر کرونا برای پیرها و اونایی که نقص سیستم ایمنی و تنفسی دارن بیشتره. اگه بطور نرمال آدم سالمی هستید، و سیستم ایمنی بدنتون ایده آله، همون رو تقویت کنید. خوب میمونید.
+ به سیستم ایمنی بدنتون اعتماد کنید. خودتون هم کمکش کنید. خوراک خوب، زندگی سالم ، رعایت تمیزی.
+ یعنی با سیستم خوب بدنی، ممکنه ویروس بیاد سمتتون اما شما مبتلا نشید. پس راه مطمئنیه. قوی بمونید.
+ درمورد ماسک هم وسواس بخرج ندید. ماسک زیاد جلوگیری برای ویروس ها نداره. 
+ محیط های عمومی ، وسایل عمومی ، همشون ممکنه ناقل ویروس باشن. دستها رو مرتب بشورید. 
+ مراقب پدر مادر ها ، پدربزرگ مادربزرگ ها باشید.
+ کرونا در اطفال بشکل یه سرماخوردگی ساده و گذرا بروز میکنه. پس مراقب انتقال از کودکان سرماخورده معمولی باشید.
+ در کل جو سازی نکنید. روند شیوع ممکنه سریع باشه و این داستان طولانی ادامه داشته باشه. پس بفکر یه سبک زندگی خوب باشید.
+ دست دادن و بغل و روبوسی رو حالا بیخیال شید. فارغ از سیستم ایمنی شما و ناقل ها، ویروس خیلی راحت منتقل میشه.
+ زیاد سخت نگیرید، ما روزی ۵۰_۶۰ نفر فقط توی جاده ها کشته میدیم. تازه هنوز عید مونده. رقابت بین انتقال کرونا از روبوسی عید و کشته های جاده !! مراقبت از کرونا راحتتر از احتیاط در جاده ست! یا میشه گفت مرگ دست خداست، کرونا صد سال هم به پای پراید نمیرسه
»


 

پ.ن: 

+ دوتا مورد از خودم :

بنظرم رای ندادن ، اگه برای کم کردن درصد حضور و نشون دادن عدم مشروعیت نظام ، بوسیله درصد پایینتر آرا باشه، که کاملا کار بیهوده ایه. همه نظام ها، انتخابات های درصد بالا و پایین زیاد داشتن و تاثیری در روند و محبوبیت و مشروعیتشون نداشته. حالا باز دلایل دیگه باشه، قابل بررسیه.

هرچند که رای دادن بی دلیل و ناشناخته هم خیلی مسخره ست!

مورد دیگه اینکه، آدمی که نه کلا به چیزی اعتراض میکنه، نه فعالیت اجتماعی و مدنی ای داره، نه در تظاهرات های دی و ابان و . شرکت کرده. و از ترس از دست دادن چیزی، صداش هم در نمیاد، و نهایتا میاد میگه بخاطر اعتراض و قبول نداشتن، رای نمیدم،، این آدما رو باید نشون یه گوشه بهشون گفت : شما لازم نیست برای هیچ اصلاح و تغییر و انقلاب و اعتراضی، زحمت بکشید. یه موقع خط روو پوستتون میوفته اینقدر تلاش میکنید. 

مورد آخر اینکه ، ما یه عمر منتظر موندیم که مجلس و ارگانهای اصلی از دست لاریجانی ها خلاص بشه. خدا نکنه حالا باز بیوفته دست قالیباف ها و تیمش یا لیست وحدت و لیست اصلاح طلب و. که نه تنها هیچی درست نمیشه، روزهای بدتر و بدتر و بدتری خواهیم دید.

و در ادامه، اونایی که به سوال دوم جواب دادن :

​​​​

ادامه مطلب


+ قبلا گفته بودم که سالهاست که بخاطر رعایت نکردن ضدعفونی درست و اصولی در بیمارستانها، و عدم کنترل عفونت، طبق آمار رسمی سالیانه حدود ۶۵۰ هزار نفر فقط در ایران میمیرن!!! باورتون میشه؟! یعنی طرف بخاطر مثلا جراحی دست میاد توی بیمارستان، بعد از سه روز با دوتا بیماری جدید که از بیمارستان گرفته، مرخص میشه میمیره! حتی ممکنه قبل از ترخیص، بمیره!!
حالا دیگه کرونا ترس داره؟! ۱۲ تا کشته! نه، اصن ۱۲۰ تا کشته. ترس داره؟! ماها خیلی وقته آب از سرمون گذشته! :/ دیگه آمار فوتی های سکته و دعوا و فشارخون و چربی و. اینا رو حتما شنیدین که چقدره! منظورم این نیست که جون آدمها رو بیخیال شیم. منظورم هیجان خبره. 
+ خب،، اینکه دیروز نامه زدن از کمیته کرونای وزارت بهداشت که بعنوان یکی از ناظرهای HLD ، ینی ضدعفونی سطح بالا برای بیمارستانهای تحت قرنطینه، معرفی شدم و هر روز باید یکی دوتا بیمارستان قرنطینه برم برای نظارت و ارزیابی روال ضدعفونی سطح هشدار. امروز مسیح دانشوری بودم و امام خمینی. فردا فارابی و شهدای تجریش . اما چند تا اتفاق مهم اینکه : 
- بدترین داستان درمورد وضعیت ما اینه‌که هر کسی دلش میخواد ، آمار میده، و بازخواست هم نمیشه! نماینده مجلس گفته توی قم ۵۰ تا کشته دادیم. لیست داده، معلوم شده کلا هرچی فوتی توی ماه گذشته بوده، زده توی لیست! اونوقت خودش رفت و آمد به قم داره، توی مجلس حالش بد میشه، رفتن صندلیشو ضدعفونی کردن! آقای نماینده قاطی کرده که غلط کردن که صندلیمو ضدعفونی کردن! بیخود شک کردن که من کرونا دارم» . بنظرتون به گاو ها بی احترامی کنم؟ یا خودتون فهمیدین؟
- آره، امار دقیق نیست. اما دلیلش، گیجی مسئولان هستش. شلوغی، کمبود کیت تشخیص، فوتی هایی که معلوم نمیشه دلیل اصلیش چی بوده ، هیجان مردم جوّ زده، فایل هایی که روزی صدتا از کارشناسان بیمارستانی میاد بیرون و بر اساس شنیده ها و دیده هاست (که البته بعضیاش درسته بعضیاش صرفاً یه مشاهده ست) و. اره، همه میدونیم شاید ده روز قبل از اعلام مسئولان، کرونا اومده بود. شیوع زیاده، هرج و مرجه، ولی خب نمیشه هرکی بره پشت تریبون! الان شاید حدود ۶۰۰_۷۰۰ نفر توی تهران قرنطینه باشن، اما هنوز تست کرونای حدود ۷۰ نفر مثبت شده. یه تعدادی مرخص شدن. خوب شدن. بقیه هم نتایج که بیاد، اگه کرونا نباشه، میرن استراحت خانگی. برای کرونا مثبت ها داروی ترکیبی برای درمان (همون پیشنهاداتی که سازمان بهداشت جهانی داده) اماده شد. از فردا توی بیمارستانها پخش میشه برای تسریع درمان. ژل و محلول ضدعفونی هم فک کنم از پسفردا بیشتر و با وسعت پخش بشه توی کشور. 
- مدارس و دانشگاه ، مراکز تجمع و نمایشگاهها و. احتمالا تا ۱۵ فروردین تعطیل بشه. خطر بزرگ اینجاست! این مردم بیفکر ، که سریع میرن سفر و شمال و شهرهای دیگه، انتشارش رو مثل بمب میترن توی کشور. ما کشور ضعیفی داریم. مردم شهرهای دیگه گناه دارن. نکنید بابا. تعطیل یعنی بشین توی خونه. حتما باید ارتش بیاد جاده ها رو ببنده؟ (که‌ احتمالا ببندن)
- من فردا باید تست کرونا بدم. فعلا که خوبم. گفتن کادر درمان و اونایی که با محیط در ارتباط مستقیم و رفت و آمدن، حدودا سه روز یکبار تست بدن. فعلا.
++ مهم : امروز توی آزمایشگاه صحبت از کمبود محلول بود. یه موردی که همین روزها روی ویروس کرونا تست شده، این روش خانگی هستش که امروز هم توی بیمارستان انجام شد: 
سفیدکننده های معمولی که توی خونه ها دارین (وایتکس و .) که همشون ترکیبات غلیظ کلریت سدیم و هیدروکسید سدیم دارن، که یه مورد خوبش دامستوس سبز رنگ هستش (یا مارکهای دیگه) ، به اندازه یه نصف استکان از سفیدکننده رو با یه لیتر آب قاطی کنین (حدودا به نسبت ۱ به ۵۰ ) هر حجمی دوست دارید ولی با همین نسبت درست کنید و اینو بریزید توی آب پاش یا ظرف شیشه شو . بعد توی خونه یا مدرسه یا محل کار، روی سطوح اسپری بپاشید و دستمال بکشید. (مراقب باشید نسبتش رو زیاد نریزین که غلیظ بشه و رنگهای میز و پارچه و وسایل رو خراب بکنه!) همین ترکیب هم، بطور کامل ویروس رو غیرفعال میکنه. مثلا روی دستگیره ها ، میزها ، تلفن ها ، درها ، کیبرد ، لپتاپ ، پریزها ، کیف ها ، وسایل دم دست ، هر جایی دست گذاشته میشه، یا جاهایی که در معرض پاشش سرفه و عطسه هستش و. 
اینطوری خیالتون از خونه راحته. و لازم هم نیست هی اینکارو بکنیدها. فقط اگه رفت و امد دارید، موقع ورود به خونه دستاتونو بشورید. 

+ امروز مسیح دانشوری بودم که حدود ۱۵ نفر رو از ICU بردن اتاق ایزوله ، برای دوران نقاهت و تست مجدد و ترخیص. میگن بیمارستانهای دیگه هم ترخیصی داشتن. ایشالا تموم بشه. برای دکترها و پرستارهایی که همش درگیر این ماجران، دعا کنید.
+ هر سوالی، موردی، چیزی بود ، با شماره ۱۹۰ تماس بگیرید
.

+ شهرهای جنوبی ملخ حمله کرده. سمت ارومیه زله اومد و خرابی داشته و روستاهاش احتیاج به کمک دارن. از فردا هم هشدار سیل هست برای استانهای جنوب غربی و حتی مرکز تا شمال. یادتون مونده که نزدیک عیده و یه سری خانواده ها احتیاج به کمک و خرید عید دارن؟! حواسمون به هم باشه تا این حمله ها بگذره! نمیدونم تا کی؟

 


+ خب، ظاهرا بعضیا (آدم معروفا یا خبرنگارای اینترنتی) خییلیی توی جوّ ان ! مراقبت یه بحثه ، اما دیگه توهم جنگ نداشته باشین! طرف نوشته هر بار میرید بیرون و میاید خونه، همون بیرون بایستید، تمام وسایلتون و  دستاتون و لباساتون رو اسپری ضدعفونی کنید!!! بعد وارد بشید، و مستقیم دستشویی و شستن دستها و صورت ،و بعد وارد زندگی بشید!! »
والا این نه مراقبته، نه زندگی ! این خود ِ خود ِ مرگه! ، فک کنم با شرکتهای ضدعفونی قرارداد بستن.
+ محلول ضدعفونی فعلا توی بازار نیست. از جامعه گرگ خودمون هیچ انتظار تعهد و انسانیت و شرف نداشته باشید، تعارف که نداریم. همه همدیگه رو میشناسیم. این محلولها و اسپری هایی که الان با ده برابر قیمت فروخته میشه، ترکیب آب و الکل و شاید کمی خوشبوکننده باشه و استفاده طولانی مدتش برای جنس پوست ضرر داره. زیاد حساس نباشید روش.
+ امروز ۴ مدل اسپری و محلول جدید آورده بودن، برند اصلی، ساخت آلمان ، کره، لهستان و ایتالیا !!! البته همگی در انبارهای ورامین و اسلامشهر پر شده ، با لیبل های چاپ خودمون. والا! اصل ِ اصل !

+ چند تا آزمایشگاه عوضی هم سیستم راه انداختن که آنلاین درخواست میدی، میان خونه ازتون تست کرونا میگیرن!! بدون درد و خونریزی ، در محیطی امن و زیبا» :/ والا ! خر ِ اینا نشید.
+ پیشنهادات درمان، فعلا همون پیشنهادات آنفولانزاست. همون داروها هم کمبود داریم، سریع دارن تامین میکنن. اما آمار، زیاد دل نبدین بهش. هنوز فرق سرماخوردگی ها رو تشخیص نمیدن، کیت کرونا کمبوده، بیمارهای مشکوک، یه کم سرگردونن. به همین دلیل امار دقیق و درستی نیست و قطعا شیوع کرونا بیشتر از چیزی هستش که اعلام شده. اما نگرانی شدیدی هم نباید باشه. بیشتر بحث آماره که نباید بولدش کرد. و اینکه دکتر هایی که به زور آنفولانزا A و B دیده بودن، الان اسم کرونا میاد جلوشون، کپ میکنن. دیگه از مردم چه انتظاری دارین؟! چند روز اول خیلی هرج و مرج بوده توی کادر درمان، و اینکه اصلا نمیدونستن با بیمارها چیکار بکنن؟!!! (آره، دکترامون همه آپدیت ان) ، حالا یه کم بهتر شده و داره میشه. اما فقط خدا حفظ کنه پرستارامون رو.
+ بالاخره لیگ فوتبال، سینماها و کنسرتها و اجتماعات مشابه و مدارس و دانشگاهها تعطیل شد. خوبه، حداقل خداکنه توی این دو سه روز درست تصمیم بگیرن برای ادامه راه. خوابگاههای دانشگاهها رو دقیق نفهمیدم. امروز توی سازمان غذا و دارو میگفتن باید ببندن، اما بعضیا میگفتن خوابگاهها بازه. امتحانات پزشکی هم عقب افتاد. آره؟ عقب افتاد؟
+ تهران، یه سری بیمارستانهای دیگه رو اضافه کردن برای قرنطینه، صبح فارابی بودم. یه قسمت قرنطینه اضافه کردن. میگفتن مورد بوده که دوهفته پیش علائم شبیه آنفولانزا داشته و تنگی نفس، و بعد خوب شده! و حالا که داستان کرونا شده، اومده تست داده کرونا مثبت بوده! و فهمیده که دوهفته پیش، آنفولانزا نبوده،، کرونا بوده! و خوب شده و مرخص شده. مورد اینطوری توی قم و قزوین هم دیده شده. 
+ ظهر بیمارستان لقمان بودم. یه مورد فوتی کرونا مثبت پیش اومد. خداروشکر ظاهرا فهمیدن که باید سریع خانواده شون رو چکاپ و قرنطینه بکنن و جنازه ها رو چند روز با تاخیر و با تدابیر ویژه تحویل بدن.
+ شیب شیوع کرونا در چین کم شده. ایشالا اینجا هم زودتر اینو ببینیم. ولی کلاً شستن دست و صورت و نظافت مرتب و دوری از عطسه و سرفه های دیگران و ندادن دست و روبوسی و بغل و رعایت اصول ساده رو انجام بدید، ایشالا چیزی نمیشه. خرج الکی نکنید. نیم لیتر الکل و آب، ۹۰ تومن!! هیچکار اضافه ای هم نمیکنه. قرار شده ماسک هم فروشش توی داروخونه ها ممنوع بشه و طرح پخش ماسک رایگان رو شروع بکنن. ببینیم چطور میشه.
+ همین دیگه. سلامتی باشه.

 


+ صبح بچه اورده بودن بیمارستان سینا، برای تست. تب و سرفه داشت. ترسیده بود، گریه میکرد. میخواستن ببرنش بخش مشکوک ها. همین الانم بعضی قرنطینه ها، مشکوک ها با کرونا-مثبتها یه جا هستن!! خب اگه طرف منفی هم باشه، اونجا مثبت میشه! لعنتی ها. با داد و بیداد نذاشتم بچه رو ببرن. رییس بخش میگفت یه اتاق خالی کوچیک براش جور میکنه تا نتیجه بیاد. اعصابم بهم ریخت ، گزارشو تایید نکردم ، رفتم سمت بیمارستان بهارلو. الان دم غروب زنگ زدن، تست بچه منفی بود. با دارو ترخیص شده :-) خداروشکر.
+ از امداد نجات هلال احمر زنگ زد ، اقا مصطفی ، میدونست که اینجا گیرم. رفتن لرستان :-( غصه خوردم. گفت پلدختر و معمولان آب و گاز قطع ه . خسته مااااا . ههععی خدا ، شکرت.
+ امیدوارم تعطیلی ها تا آخر سال ادامه پیدا کنه و مردم هم رعایت بکنن. ایشالا تا عید، کمی از مشکلات کم بشه. خوشحالتر باشیم.
+ محلول ضدعفونی دست، خیلی کمه،، و پیدا نمیشه. من یه تعداد محدودی فردا دستم میرسه. یه خواهشی دارم. اگه خودتون یا اطرافیانتون ، واقعا در معرض ویروس هستید و سن بالا یا بیماری زمینه ای دارن و توی شهرتون یا هرجایی که هستید، محلول دست ، پیدا نمیشه و نمیتونن هی دستاشونو با اب و صابون بشورن ، یا مثلا توی بیمارستانی بستری هستن، یا توی خونه، برام دایرکت و راه تماس بذارید، میفرستم براتون. صلواتیه. فقط واقعا بدست کسی برسه که براش لازمه. ممنون
+ راستی، نتیجه تست کرونام منفی بود

 

 


+ قبلا گفته بودم که سالهاست که بخاطر رعایت نکردن ضدعفونی درست و اصولی در بیمارستانها، و عدم کنترل عفونت، طبق آمار رسمی سالیانه حدود ۶۵ هزار نفر فقط در ایران میمیرن!!! باورتون میشه؟! یعنی طرف بخاطر مثلا جراحی دست میاد توی بیمارستان، بعد از سه روز با دوتا بیماری جدید که از بیمارستان گرفته، مرخص میشه میمیره! حتی ممکنه قبل از ترخیص، بمیره!!
حالا دیگه کرونا ترس داره؟! ۱۲ تا کشته! نه، اصن ۱۲۰ تا کشته. ترس داره؟! ماها خیلی وقته آب از سرمون گذشته! :/ دیگه آمار فوتی های سکته و دعوا و فشارخون و چربی و. اینا رو حتما شنیدین که چقدره! منظورم این نیست که جون آدمها رو بیخیال شیم. منظورم هیجان خبره. 
+ خب،، اینکه دیروز نامه زدن از کمیته کرونای وزارت بهداشت که بعنوان یکی از ناظرهای HLD ، ینی ضدعفونی سطح بالا برای بیمارستانهای تحت قرنطینه، معرفی شدم و هر روز باید یکی دوتا بیمارستان قرنطینه برم برای نظارت و ارزیابی روال ضدعفونی سطح هشدار. امروز مسیح دانشوری بودم و امام خمینی. فردا فارابی و شهدای تجریش . اما چند تا اتفاق مهم اینکه : 
- بدترین داستان درمورد وضعیت ما اینه‌که هر کسی دلش میخواد ، آمار میده، و بازخواست هم نمیشه! نماینده مجلس گفته توی قم ۵۰ تا کشته دادیم. لیست داده، معلوم شده کلا هرچی فوتی توی ماه گذشته بوده، زده توی لیست! اونوقت خودش رفت و آمد به قم داره، توی مجلس حالش بد میشه، رفتن صندلیشو ضدعفونی کردن! آقای نماینده قاطی کرده که غلط کردن که صندلیمو ضدعفونی کردن! بیخود شک کردن که من کرونا دارم» . بنظرتون به گاو ها بی احترامی کنم؟ یا خودتون فهمیدین؟
- آره، امار دقیق نیست. اما دلیلش، گیجی مسئولان هستش. شلوغی، کمبود کیت تشخیص، فوتی هایی که معلوم نمیشه دلیل اصلیش چی بوده ، هیجان مردم جوّ زده، فایل هایی که روزی صدتا از کارشناسان بیمارستانی میاد بیرون و بر اساس شنیده ها و دیده هاست (که البته بعضیاش درسته بعضیاش صرفاً یه مشاهده ست) و. اره، همه میدونیم شاید ده روز قبل از اعلام مسئولان، کرونا اومده بود. شیوع زیاده، هرج و مرجه، ولی خب نمیشه هرکی بره پشت تریبون! الان شاید حدود ۶۰۰_۷۰۰ نفر توی تهران قرنطینه باشن، اما هنوز تست کرونای حدود ۷۰ نفر مثبت شده. یه تعدادی مرخص شدن. خوب شدن. بقیه هم نتایج که بیاد، اگه کرونا نباشه، میرن استراحت خانگی. برای کرونا مثبت ها داروی ترکیبی برای درمان (همون پیشنهاداتی که سازمان بهداشت جهانی داده) اماده شد. از فردا توی بیمارستانها پخش میشه برای تسریع درمان. ژل و محلول ضدعفونی هم فک کنم از پسفردا بیشتر و با وسعت پخش بشه توی کشور. 
- مدارس و دانشگاه ، مراکز تجمع و نمایشگاهها و. احتمالا تا ۱۵ فروردین تعطیل بشه. خطر بزرگ اینجاست! این مردم بیفکر ، که سریع میرن سفر و شمال و شهرهای دیگه، انتشارش رو مثل بمب میترن توی کشور. ما کشور ضعیفی داریم. مردم شهرهای دیگه گناه دارن. نکنید بابا. تعطیل یعنی بشین توی خونه. حتما باید ارتش بیاد جاده ها رو ببنده؟ (که‌ احتمالا ببندن)
- من فردا باید تست کرونا بدم. فعلا که خوبم. گفتن کادر درمان و اونایی که با محیط در ارتباط مستقیم و رفت و آمدن، حدودا سه روز یکبار تست بدن. فعلا.
++ مهم : امروز توی آزمایشگاه صحبت از کمبود محلول بود. یه موردی که همین روزها روی ویروس کرونا تست شده، این روش خانگی هستش که امروز هم توی بیمارستان انجام شد: 
سفیدکننده های معمولی که توی خونه ها دارین (وایتکس و .) که همشون ترکیبات غلیظ کلریت سدیم و هیدروکسید سدیم دارن، که یه مورد خوبش دامستوس سبز رنگ هستش (یا مارکهای دیگه) ، به اندازه یه نصف استکان از سفیدکننده رو با یه لیتر آب قاطی کنین (حدودا به نسبت ۱ به ۵۰ ) هر حجمی دوست دارید ولی با همین نسبت درست کنید و اینو بریزید توی آب پاش یا ظرف شیشه شو . بعد توی خونه یا مدرسه یا محل کار، روی سطوح اسپری بپاشید و دستمال بکشید. (مراقب باشید نسبتش رو زیاد نریزین که غلیظ بشه و رنگهای میز و پارچه و وسایل رو خراب بکنه!) همین ترکیب هم، بطور کامل ویروس رو غیرفعال میکنه. مثلا روی دستگیره ها ، میزها ، تلفن ها ، درها ، کیبرد ، لپتاپ ، پریزها ، کیف ها ، وسایل دم دست ، هر جایی دست گذاشته میشه، یا جاهایی که در معرض پاشش سرفه و عطسه هستش و. 
اینطوری خیالتون از خونه راحته. و لازم هم نیست هی اینکارو بکنیدها. فقط اگه رفت و امد دارید، موقع ورود به خونه دستاتونو بشورید. 

+ امروز مسیح دانشوری بودم که حدود ۱۵ نفر رو از ICU بردن اتاق ایزوله ، برای دوران نقاهت و تست مجدد و ترخیص. میگن بیمارستانهای دیگه هم ترخیصی داشتن. ایشالا تموم بشه. برای دکترها و پرستارهایی که همش درگیر این ماجران، دعا کنید.
+ هر سوالی، موردی، چیزی بود ، با شماره ۱۹۰ تماس بگیرید
.

+ شهرهای جنوبی ملخ حمله کرده. سمت ارومیه زله اومد و خرابی داشته و روستاهاش احتیاج به کمک دارن. از فردا هم هشدار سیل هست برای استانهای جنوب غربی و حتی مرکز تا شمال. یادتون مونده که نزدیک عیده و یه سری خانواده ها احتیاج به کمک و خرید عید دارن؟! حواسمون به هم باشه تا این حمله ها بگذره! نمیدونم تا کی؟

 


+ بچه های خیریه امام رضا شناخته شده و درس پس داده ان. اگه میتونید کمکی بکنید برای طرح بهداشت کودکان کار و همینطور سیستان بلوچستان ، بسم ا. . این ادرس پیج اینستاشون و این راه کمک

+ لعنت به بعضی از مردممون که وسط این اوضاع فقط دنبال نون حرومن. شما مراقب باشید. اکثر محصولاتی که به اسم محلول ضدعفونی الکلی میخرید، فقط یه ترکیب اب و الکل هستش که با ده برابر قیمت میفروشن. البته اگه باشرف باشن، محلول ۷۰٪ میدن. وگرنه خیلیاشون آب میفروشن بهتون! آبی که ۱۰_۲۰ درصد الکل داره و نمیتونید بفهمید و هیییچ تاثیری در ضدعفونی نداره.
+ ما و خیلی از شرکتهای دارویی ارایشی بهداشتی شیمیایی ، سالهاست که برای محصولاتمون احتیاج به الکل داریم. ۴۱ ساله که یه قطره الکل هم اجازه واردات به ایران نداره و تمام الکل ایران رو سه شرکت تولیدی اراک و زنجان و خرمشهر تامین میکنن (همه باید از اینا بخرن، چون جز اینا نیستن) که البته همش برای یه مجموعه و یک خانواده هستن. قیمت الکل دولتی تولید داخل ، توی بحران بیماری، از لیتری ۴۵ تومن شده لیتری ۱۳۰ تومن! برید بپرسید و بدونید که کیا دارن با جون مردم معامله میکنن. که یادمون بمونه که بالاخره این ماه ها هم میگذره. بدونیم کیا اینجا مسئولن.
+ راستش اوضاع خیلی هم خوب نیست. خیلی هم بد نیست. شهرستانها واقعا امکانات کمه و امار ها کاملا عجیب و خفه ست. داروهای کمکی و حمایتی تقریبا پخش شده، حالا گفتن ماسک و دستکش و محلول از فردا توی داروخونه ها بیشتر پخش میشه. امیدوارم. کیت تشخیص سریع کرونا هم فردا یا پسفردا میرسه بیمارستانها.
+ نگران نباشید ، اما بشدت مراقبت کنید جهت جلوگیری از شیوع. مدرسه و دانشگاه نرید و بچه ها رو نفرستید. کلا کارهای غیرضروری و خرید عید رو کنسل کنید. هیشکی بدون لباس نو نمرده. تاجایی میتونید به اکیپ های مردمی کمک کنید برای مناطق محروم وسایل بخرن. میدونم بعضیا مجبورن برن سر کار. کاریش نمیشه کرد ، پس رعایت کنید. اگه بدن قوی دارید، مراقب انتقال به پیرها و بیمارها باشید. ایشالا بتونیم عید نسبتا خوبی داشته باشیم.
+ از فردا دو سه روزی ممتد و شبانه روزی در بیمارستانها و کار و در جنگم. بعیده بتونم بنویسم. اگه همه کامنتها رو نشد جواب بدم، ببخشید. ایشالا سر پست بعدی، کمتر ناراحت باشیم. دعا کنید ، ممنون.
+ صد لعنت به مسئولان. راستش، تست تکمیلی کرونا توی انستیتو پاستور انجام میشه، و برای مشکوک ها (مردم عادی) دو روز طول میکشه. میگن کیت کمه. ازمایش سخته. اما. بچه ها میگن مسئولان حیوون ، تست خودشون و خانواده و فک و فامیلشونو میارن و اجبارا باید یه روزه تست کرونا بگیرن!! که خیالشون توی کاخ هاشون راحت باشه. ما شهروندان لعنتی درجه سه هم نیستیم. 
+ هم مرگ برزمان شما نیز بگذرد . هم رونق جهان شمانیز بگذرد
وین‌بوم محنت ازپی آن تا کند خراب . این دولت آشیان شمانیز بگذرد
آن کس‌که اسب داشت غبارش فرونشست . گرد سم خران شمانیز بگذرد


+ من ، برادرم و پدرم رو با فاصله ۱۰ سال بخاطر دونوع خاص از خانواده سرطان خون از دست دادم. روزهایی رو یادم میاد که بخاطر دوران شیمی درمانی و ضعف سیستم ایمنی، مراقب بودیم که حتی سرما نخورن، دچار عفونت نشن و. . حالا همچین شرایطی بطور کلی برای همه پیش اومده و بطور خیلی خاص تر و شدیدتر برای کسانی که بیماری های زمینه ای و نقص سیستم ایمنی و تنفسی دارن. گفتم اگه این روزا یه کم نگران سلامتی و تمیزی و کنترل عفونت هستین و وسواسی شدین و هی همه چی رو تمیز میکنین و با خودتون میگین آخه تا کی اینطوریه؟ و هی از دوران وضعیت سفید صحبت میکنید و استوری میذارید، یادتون باشه خانواده هایی هستن که خیلی سالها درگیر این روال هستن و این نگرانیهای چند هفته ای ما رو همیشه دارن!
+ هنوز اونقدر خوشحالتر نشدم که قرار بود. بیمارستانها ماسک ندارن. شهرستانها که گان هم ندارن. نمیدونم اینهمه ماسک و وسایل که از انبارهای محتکران پیدا میشه، کجا میره؟! هر روز توی بیمارستانها درگیر روال غلط ضدعفونیشون هستم. اصلا بلد نیستن! چون یه عمر واقعا پروتکل ضدعفونی رو انجام ندادن و فقط فرم هاشو پر کردن و رد کردن. راحت میشه فهمید چرا اینقدر آمار مرگ بخاطر عفونت بیمارستانی بالاست. با این اوضاع فکر میکنم بخاطر بیمارستانها ، عید رو هم کاملا تهران بمونم. نمیدونم تا کی بهتر خواهد شد. عید برای ایرانیها دوره خطرناکیه. چقدر باید خودمونو کنترل کنیم!
+ دکتر بود، لم داده بود و با تمسخر میگفت سال ۲۰۲۰ شده ، هنوز میگن با عن الاغ ضدعفونی کنید! بیسوادا» ، فرصت نشد من برینم بهش، ولی آقای متخصص کنترل عفونت بهش گفت ده ساله با همین عن الاغ، آلمانها داروهای غیرشیمیایی میسازن. با شیر الاغ، داروی آسم میسازن،، اونوقت سال ۲۰۲۰ شده، دکترای ما فقط بلدن آنتی بیوتیک شیمیایی تجویز بکنن و حاضر نیستن یه کم مطالعه بکنن» . سکوت تلخی بود. 
اره دکترای ما اونقدر درگیر پول شدن که خییلییاشون فرق گوز و مقوا رو تشخیص نمیدن. 
+ تقریبا از اول هفته، خیلی از موارد کرونا مثبت که حالشون خوبه رو با دارو دستورالعمل، میفرستن خونه برای قرنطینه خونگی. تعداد کمی از کرونا مثبتها به مراقبت پزشکی نیاز دارن. باز هم شما را توصیه میکنم به تقوای الهی، نظافت عمومی، مراقبت از کودکان و پیرها و بیماران حساس :-) زیاد وسواس بخرج ندید ، اینو مطمعن باشید فقط در یه سلول انفرادی بدون ملاقاتی و بدون ارسال اب و غذا ممکنه در معرض نباشید. پس نکات اصلی رو که میدونید و v.behdasht پدر هممون رو درآورده، رعایت کنید. هر چی وسواس تر باشی، ویروس دنبالت میاد. راستش من همچنان عادی زندگی میکنم. صبح تا شب همه جاهایی میرم پرخطرن، بیمارستان میرم، سوار تاکسی میشم، با مغازه ها در ارتباطم، دست توو دماغم میکنم و اونایی که خوابالوی منو دیدن میدونن که وقتی خوابم میاد، شر شر اشک میریزم و مجبورم هی پاکش کنم :-)) روزگاره دیگه. یکی گفت تو چرا نمیمیری؟» گفتم هنوز نوبتم نشده»
+ پیرمرد از طرف ایران رفته بود سازمان بهداشت جهانی ، لعنتی اونقدر شیوع های بیماری ها رو دیده بود، وبا ی جنگ جهانی اول و طاعون ِ قرون وسطی هم به چشم دیده بود :-)) میگفت وقتی میگن ۱۵۰۰ نفر مبتلا ، یعنی ۱۵۰۰ نفر شناسایی شده ، پس ۱۵ هزار نفر شناسایی نشده! پس زیاد درگیر درستی و غلطی ِ آمارها نشید. آمار نزدیک به واقعیته. اما اینا مواردیه که فهمیدن. اما نفهمیده ها خیلی بیشتر از ایناست. فقط سرعتمون کمه.
+ با چند نفر، بلند و تند صحبت کردم. خسته بودم. این هفته شاید کلا ۱۲ ساعت خوابیدم. آخه هیچی رعایت نمیشه. میدونم تقصیر مسئولان و مدیراست. رفتم توی اتاق، دیدم خانم سن بالای خدماتی داره گریه میکنه، عذرخواهی کردم. گفت نه، بخاطر حرف شما نیست، بهم گفتن من اشتباه کردم که این آدمها میمیرن!!» از دلش در آوردم، با خودم گفتم آخه چقدر بعضیا پستن که اینو به این بنده خدا گفتن!! آوردمش توی سالن. ریختم سر چند نفر. بی اعصابی از خصوصیات بارز این روزهای یک بزرگوار است.
+ کتابخونه بزرگی داشتیم و به نسبت، کتابهای زیادی داریم که خداروشکر اکثرشو خوندیم. فقط من قید و بندی برای حفظ کتابها ندارم، ولی همسر سر ِ کتابهامون که خیلیاشو با خون دل جمع کردیم، خون میریزه :-)) چند وقته جا کم آوردیم و افتادیم توو فکر طراحی یه کتابخونه بزرگتر. دیروز آماده شد، آوردن برای نصب. امیدوارم خوب بشه. برای همتون آرزوشو دارم. دوران کرونا و قرنطینه خونگی وقت خوبیه برای مطالعه.
+ خداروشکر کاملا خوب و سرحالم. امیدوارم همگی همینطور باشید
.

* واحد کناری و بشدت وسواس ماست. امروز برای بچه ۹ ساله ش کتاب آوردن، بیرون گذاشته توی پلاستیک و وایتکس زده تا بعدا ببره توو خونه. از وقتی فهمیده میرم بیمارستان باهام صحبت نمیکنه. بچه هم یبار منو دید، رنگش سفید شد. فک کنم بهش گفته عمو بچه میخوره» :-))

 

 


۱. بابا خیلی مظلوم و آروم بود. خیلی. 
منم همیشه سعی کردم مظلوم و آروم باشم، ولی نمیدونم چرا؟ میگن که نشد که باشی :-)) سال ۸۱ که بابا با ماشین تصادف کرد و یه موتوری، از پشت بهمون زد و موتوریه افتاد و مرد، فقط یه روز از بیمه ماشین گذشته بود! و اونموقع ها پیام و سایت و اینا نبود که مدام بهت یاداوری بکنه و آنلاین، بیمتو تمدید بکنی. تموم شدن بیمه یه طرف، داستان کروکی کشیدن پلیس یه طرف که همه میدونستن موتوری مقصر بوده و یهو بعدا گفتن بابا مقصر شد!! ( آره موتوری از پشت زد به ماشین و هر خری میفهمه موتوری مقصره) یهو بابا گیر یه قاضی مزخرف افتاد! و بدون قبول کردن سند، انداختش زندان! (قاضی برای جرائم غیر عمد میتونه تا ۱۰_۱۲ روز بررسی سند و این مسخره بازیا، متهم رو توی زندان نگه داره! یه همچین چیزایی) من اونموقع مسافرت بودم و نتونستم آتیش بیارم و داداشام هم خیلی کارا کردن. قاضی لج کرد و بابا رفت زندان. خیلی همه نگران بودن بخاطر آرومی و مظلومی بابا.
همون شب اول ، دوست داداشم که کارمند زندان بود، زنگ زد. گفت خیالتون راحت، باباتون تا اومد توی بند، دو نفر از کله گنده ها ظاهرا میشناختنش و احوالپرسی کردن و جاش راحته. ۷-۸ روز بعد سند رو قبول کردن و بابا آزاد شد.
۲. پنج سال بعد ، من و بابا سوار ماشین از کرج میومدیم سمت تهران، نزدیکای میدون آزادی، یه ماشینه از بغل اومد لایی بکشه ، زد به آینه. بابا همون اول بهم گفت تو بشین. منم به تقلید از بابا، آروم و مظلوم نشستم. بابا رفت پایین ، خیلی اروم،، یهو اون طرف با حالت حق به جانب پیاده شد. دستش به بابا خورد. منم پیاده شدم 
سه ساعت بعد کلانتری ۱۰۸ نواب بودم، بابام وساطت کرد و طرفین رضایت دادیم و رفتیم. مرتیکه چنگ انداخته بود روی گردنم. ولی دستش شکسته بود.
۳. سال بعدش که نوبت من شد که برم زندان، یه شهر دیگه بودم. همون اول پسرعموم اومد دم زندان، بهش گفتم اگه زنگ زدی بابام اینا، یجوری بگو که دو روز دیگه بیرونه ، که نگران نشه و یهو بیاد»
داشت میخندید، بهم گفت آره زنگ زدم، گفتم عمو نگران نباش، من هستم بعدش بابات گفت: نه بابا، اون از پس ِ خودش بر میاد، فقط بهش بگو این دو روز آروم باشه» 
یه همچین درک متقابلی داشتیم :-))
.
* گفتم یه کم از فضای کرونامه بیام بیرون که یه کم فضا عوض شه :-) نمیخوام دیگه مداوم درموردش بنویسم. خداروشکر خوبم. شاید چند روز یه بار یه متن یا وویس درمورد اوضاع کرونامه بگم.
** بعضی بلاگ ها مثل حاج مهدی قمی و آقاگل عزیز ، حرکت های فعالانه خوبی زدن. بریم شرکت کنیم. رستاک هم کلی پادکست خوب معرفی کرده که خودمم چند تاییشو مرتب گوش میدم‌.
***
مجددا روز پدر مبارک، خدا همه باباها رو حفظ بکنه. راستش مورد ۲ رو تاحالا برای هیچکس تعریف نکرده بودم. بین من و بابا بود. خودش گفت چیزی نگو مامان ناراحت میشه. منم دیگه کلا نگفتم. الان یهو یادش افتادم. به روم نیارین. همه میدونن آدم آروم و دوستداشتنی ای ام D:

 


+ مجبور شدم برم دندونپزشکی! بخاطر کار زیاد و درد دندون، ترسیدم بخوریم به عید و من اسیر این درد بشم و نتونم کارامو بکنم. دوست دندونپزشک همیشگی وسط کارش خیلی سریع برام درستش کرد. لعنتی با کرونا میشه کنار اومد، ولی با درد دندون ، نه!
+ صحبت از قرنطینه شهرها شده، بنظرم قرنطینه کامل شهرها اشتباهه. البته توی ایران اشتباهه. چون ما که اروپا نیستیم که توی هر شهر همه نیازها برطرف بشه! الان خدمات درمانی توی شهرستانها کامل موجوده؟ اگه یه بنده خدایی خدمات خاص پزشکی و فوری بخواد، توی همه شهرها دارن؟ نه!
+ مسئولین مملکت ما هیچوقت آمادگی بحران نداشتن و ندارن. الان که این موضوع پیش اومده، بخاطر وقت و انرژی ای که روی تامین ماسک و دستکش و محلول و داروهای کرونا گذاشتن، (که تازه اگه دخالت نمیکردن، بهتر پخش میشد و اینقدر کمبود نداشتیم) ، داروهای خاص دیگه برای بیماران خاص دچار کمبود شدید شده! چون نمیتونن روال سابق رو مثل قبل، حتی در همون حد نصفه و نیمه انجام بدن!
+ دوباره بگم، این که بعضیا میگن برای ساخت محلول ضدعفونی سطوح خانگی، وایتکس رو ۱ به ۵ قاطی کنید، اشتباهه و گاهی خیلی خطرناکه! 
برای سطوح خانگی باید ۲۰ سی سی سفیدکننده رو با یک لیتر اب مخلوط بکنید. یعنی نسبت یک به ۵۰
دقیق تر بگم. سفید کننده های خونگی حاوی سدیم هیپوکلریت ۵ درصد هستن ، شما باید اونو به ۰.۱ درصد برسوندید.
+ در مورد کمپین #در_خانه_بمانیم ، اره درسته ، خوبه. ولی به آدمای مختلف نباید انگ زد. بعضیا سالهاست که برای تامین نان روزانه، با بدتر از کرونا میجنگن و اگه یه روز سر کار نرن، میمیرن. بیمه ای نیست، تامینی در کار نیست، حمایتی از طرف مسئولین و حکومت نیست. همین الان هم خیلی از مغازه ها و اصناف بدبخت شدن. همه صاحبخونه ها هم نمیتونن اجاره نگیرن! زندگیشون با همون اجاره میچرخه. شرکت های خصوصی که قبلا قرارداد بسته بودن، باید کارهاشونو تحویل بدن و اگه ندن باید خسارت های سنگینی پرداخت بکنن. درصد زیادی از آدمایی که این کمپین ها رو راه میندازن و حمایت میکنن، موندن توی خونه فقط اونا رو از تفریحاتشون عقب میندازه. این رفتارها در اجتماع ضعیف و قابل رحم ما قطعیت نداره. نظراتتونو بگید اگه اشتباه میکنم.
+ لعنت خدا به صدا و سیما
+ بقول امیر خراسانی : الان بدترین زمان مبتلا شدن به کروناست. ظرفیت پزشکی کاملا مصرف شده. داروی قطعی در دسترس نیست. دانش پزشکی هنوز شوکه است و تخت بیمارستانی نیست‌. اما گذر زمان بنفع ما و به ضرر کروناست. همه از شهروندان عادی تا پزشکان و تگذاران، همه گیج و ناآزموده ایم. اما با گذر زمان همه یاد میگیرند که چه کنیم تا کرونا به بدن ما راه نیابد. درست مثل دیگر بیماریها بتدریج یاد میگیریم که چگونه در یک سیاره با کرونا زندگی کنیم
»


+ مجبور شدم برم دندونپزشکی! بخاطر کار زیاد و درد دندون، ترسیدم بخوریم به عید و من اسیر این درد بشم و نتونم کارامو بکنم. دوست دندونپزشک همیشگی وسط کارش خیلی سریع برام درستش کرد. لعنتی با کرونا میشه کنار اومد، ولی با درد دندون ، نه!
+ صحبت از قرنطینه شهرها شده، بنظرم قرنطینه کامل شهرها اشتباهه. البته توی ایران اشتباهه. چون ما که اروپا نیستیم که توی هر شهر همه نیازها برطرف بشه! الان خدمات درمانی توی شهرستانها کامل موجوده؟ اگه یه بنده خدایی خدمات خاص پزشکی و فوری بخواد، توی همه شهرها دارن؟ نه!
+ مسئولین مملکت ما هیچوقت آمادگی بحران نداشتن و ندارن. الان که این موضوع پیش اومده، بخاطر وقت و انرژی ای که روی تامین ماسک و دستکش و محلول و داروهای کرونا گذاشتن، (که تازه اگه دخالت نمیکردن، بهتر پخش میشد و اینقدر کمبود نداشتیم) ، داروهای خاص دیگه برای بیماران خاص دچار کمبود شدید شده! چون نمیتونن روال سابق رو مثل قبل، حتی در همون حد نصفه و نیمه انجام بدن!
+ دوباره بگم، این که بعضیا میگن برای ساخت محلول ضدعفونی سطوح خانگی، وایتکس رو ۱ به ۵ قاطی کنید، اشتباهه و گاهی خیلی خطرناکه! 
برای سطوح خانگی باید ۲۰ سی سی سفیدکننده رو با یک لیتر اب مخلوط بکنید. یعنی نسبت یک به ۵۰
دقیق تر بگم. سفید کننده های خونگی حاوی سدیم هیپوکلریت ۵ درصد هستن ، شما باید اونو به ۰.۱ درصد برسوندید. ((راستی ، این محلول اب وایتکس، عمر مفیدش ۲۴ ساعته. یعنی هر روز عوضش کنید))
+ در مورد کمپین #در_خانه_بمانیم ، اره درسته ، خوبه. ولی به آدمای مختلف نباید انگ زد. بعضیا سالهاست که برای تامین نان روزانه، با بدتر از کرونا میجنگن و اگه یه روز سر کار نرن، میمیرن. بیمه ای نیست، تامینی در کار نیست، حمایتی از طرف مسئولین و حکومت نیست. همین الان هم خیلی از مغازه ها و اصناف بدبخت شدن. همه صاحبخونه ها هم نمیتونن اجاره نگیرن! زندگیشون با همون اجاره میچرخه. شرکت های خصوصی که قبلا قرارداد بسته بودن، باید کارهاشونو تحویل بدن و اگه ندن باید خسارت های سنگینی پرداخت بکنن. درصد زیادی از آدمایی که این کمپین ها رو راه میندازن و حمایت میکنن، موندن توی خونه فقط اونا رو از تفریحاتشون عقب میندازه. این رفتارها در اجتماع ضعیف و قابل رحم ما قطعیت نداره. نظراتتونو بگید اگه اشتباه میکنم.
+ لعنت خدا به صدا و سیما
+ بقول امیر خراسانی : الان بدترین زمان مبتلا شدن به کروناست. ظرفیت پزشکی کاملا مصرف شده. داروی قطعی در دسترس نیست. دانش پزشکی هنوز شوکه است و تخت بیمارستانی نیست‌. اما گذر زمان بنفع ما و به ضرر کروناست. همه از شهروندان عادی تا پزشکان و تگذاران، همه گیج و ناآزموده ایم. اما با گذر زمان همه یاد میگیرند که چه کنیم تا کرونا به بدن ما راه نیابد. درست مثل دیگر بیماریها بتدریج یاد میگیریم که چگونه در یک سیاره با کرونا زندگی کنیم
»


+ تلویزیون، هر چی توی آرشیو داره، روو میکنه که آنتن رو پر از فیلم و سریال بکنه. یه سریال میداد چند شب پیش، انگار با دوربین K750 سونی اریکسون گرفتی! توی یه نما از سریال ، ۴ تا بازیگر بودن، هر چهار تاشون سالها پیش مرده بودن!
+ بیمارستان بهارلو بودم، شلوغ بود و بهم ریخته. چون کادر درمانی چرخشی ان، بعضیا توی بیمارستانها نمیشناسنم. سرم به کار بود، یکی اومد گفت شما؟ گفتم من از کانون پرورش فکری معرفی شدم. میام برای بیمارای قرنطینه شعر و قصه میخونم!» . رفته بود با تعجب به همه گفته بود :-)) هیچی دیگه از شنبه که دوباره نوبت بیمارستان بهارلو میشه، باید کلی شعر و قصه اماده کنم :-))
+ حدود دوهفته پیش، پستی پخش شده بود که پزشکان متخصص ریه گفتن اگه ۲۰ ثانیه نفستو حبس بکنی، بعد فوت کنی و سرفه نکنی، یعنی ریه ت سالمه و کرونا نداری» ،، بچه ها داشتن توی اورژانس تست میکردن. رفتیم یه بیمار کرونا مثبت خفت کردیم. دهن سرویس ۳۰ ثانیه نفس گرفت و بعد فوت کرد. خیلی ام سلامت. یه تنه، رید به تمام تزهای علم پزشکی :-))

+ یکی از انبارهای شرکت، سمت مرتضی گرد» هستش. مرتضی گرد از نظر تقسیم بندی شهری، یه روستا در جنوب تهرانه. اما الان تقریبا یکی از شهرک های خودمختار تهرانه. مثل قلعه هزار اردک. کااااملا زندگی مثل گذشته درجریانه. فک کنم تلویزیون ندارن! اصن نمیدونن کرونا چیه. بقول بچه ها احتمالا آمار کرونا رو که به تفکیک شهرها میشنون ، فک میکنن اینا تعداد آرای انتخابات مجلسه. بعد میگن مشارکت چقد پایین بوده»  :-))
دستفروشها، مردم درحال خرید و توی کوچه ها و بچه ها در حال بازی و اماده میشن برای چهارشنبه سوری و . اصن یه وضی. وقتی میرم اون سمت، کاملا احساس امنیت میکنم. اونقدد خوبه ، انگار رفتم جزایر مائو مائو :-)) دیروز توی یه مغازه بودم. یه نفر از دوستای فروشنده هه از تهران اومده بود ، با ماسک! فروشنده تا دیدش، با تعجب گفت: عههه، چی شده؟! مریض شدی؟» 
+ یه پیرزنه توی حیاط بیمارستان، اومد برام دعا کنه، گفت ایشالا هرچی از خدا میخوای بهت بده. گفتم دعا کن سال دیگه اینموقع قطب جنوب باشم. در حالی که حاجی رو کشتم و دادم شیرهای دریایی خوردنش، خوشحال بسمت آرژانتین در حرکت باشم» :-)) البته جمله آخرو توی دلم گفتم و تصور کردم. چقدر لذتبخشه D:
+ مراقب باشید، رعایت کنید، سلامت باشید ، مراقب پدر مادر ها و مامانبزرگ بابابزرگ ها باشید. برای کادر درمان و همه افراد درگیر و بیماران دعا کنید. ایشالا خوب بگذرونیم این روزها رو.

 


+ در این تایم قرنطینه و احتمالا خلوتی هاتون یه کم فکر کنید. فکر کنیم کرونا چه کارهایی کرد که سالها هیچکس نتونسته بود بکنه؟! 
وحشت سراسری، اجبار نظافت، وسواس، شکستن رکورد سقوط تمام بورس ها و نفت و شاید در ادامه، شکست نظام سرمایه داری ، تاثیر روی انتخابات های بزرگ جهان ، عریان شدن فرهنگی در کشور هایی که توی ذهنمون ازشون بت فرهنگ و شعور ساختن ،، ممنوعیت دست کردن توی دماغ و گوش ، لغو چهارشنبه سوری ، بقول یکی کنار زدن لحاف از روی اعتقادات افراطی فرقه ای ها» در قم و مشهد در ماجرای شکستن قفل حرم ، نمایش حماقت در چهارشنبه سوری با ملت احمق و اداباز ِ شهرک اکباتان و خیلی جاهای دیگه و فهمیدن اینکه اون گروه از شهرک اکباتانی ها همونقدر نادون و بیسوادن که اون تجمع کنندگان جلوی حرم! . دیگه،، خیلی چیزا هست که بهش فکر کنیم.

+ مورد دوم اینه که در زمان کرونا، چه کارایی میشه کرد و کسی نفهمه!؟!
تعطیلی مجلس و استفاده از حکم حکومتی و دور زدن رای گیری بودجه و استفاده از کمیسیون تلفیق برای خوردن هزاران میلیارد از بیت المال! جنگ انداختن بین مردم با اعتقادات مختلف و بازی درست کردن! پشت پرده های کرونا و دیر اعلام شدنش و تقلیل اون به بحث مسخره قرنطینه قم و چند تا و.! ،،، تحصن جلوی حرم و شکستن قفل توسط صاحب منصبان و بزرگانی که سالهاست مثلا علمدار دین هستن و آدماشون!! و بعدش پاکسازی خودشون و راه انداختن بحث اینکه اینا کار فرقه شیرازی ها و اینا بوده! ،،، دوباره ماجرای قدیمی مولوی ها و سنی-وهابی ها و مسجد مکی ها و. ،،، رییس نداشتن هلال احمر و روی هوا بودن قسمتهای زیادی از کشور اونم در اوج بحران! و کلا ربط دادن هر کاری و وصل کردنش به کرونا برای انحراف افکار .

+ کلا خواستم ساده بگم، ایشالا سال ۹۸ با این همه مخاطره ای که داشتیم، یه کم چشمامونو در مسیر درست باز بکنه و یه کم بیشتر بپرسیم و بیشتر بخونیم و سطح دغدغه هامون و سطح خواسته هامونو ارتقا بدیم و با تحقیق درست، جدی تر پیگیرش باشیم. اگه میخوایم مثلا فعال مدنی باشیم و یه حرکت مفیدی بکنیم، درگیر مسائل کوچیک و مسخره که روزانه با دقت ساخته میشه و به خوردمون داده میشه و سطح دغدغه هامونو بشدت تقلیل میده، نشیم.

+ در مورد سر تیتر هایی که توی پست گفتم، سرچ کنید. امیدوارم حاج مهدی هم یه کم سنجد بخوره و بشینه یه پست درمورد قم و سران حوزه و شیرازی ها و مولوی ها و مسجد مکی و یه سری فرقه ها و داستان های زیرپوست قم برامون بنویسه. بالاخره خودش از همون خونه ست :-))

+ عیدتون مبارک. ایشالا سال موفق و خوب و پر از شادی و سلامتی روح و تن داشته باشید.


+ این روزها نمیرسم متمرکز و دقیق تر درمورد چیزی بنویسم و در تایمی که گیر میارم، موردی مینویسم. 
-- راستش من طی ۴۰ روز گذشته، تقریبا از بعد از جشنواره، که داستان اخر سال شروع شد، نتونستم فیلم زیادی ببینم. اما چشم، بازم اونایی که دیدم، و مابقی رو بررسی میکنم و پست بعدی پیشنهاد فیلم مینویسم.
-- داشتم تبلیغ پنیر لاکتیکی صباح رو میدیدم، یه جاش میگه .وقتی که خوشحالی و باریکی ،، یعنی به ایده آل ت نزدیکی» . این الان چاق ها رو مسخره کرد؟! یعنی چاقها ایده آل نیستن؟! نمیخواین کمپینی چیزی در حمایت از چاقها و اهمیت به بدن هر شخص برای خودش و. از این چیزا راه بندازین؟! :)
-- این خارجیا ، مخصوصا سلبریتیا شون، چالش دستمال توالت راه انداختن و مثلا فوتبالیستا با دستمال لوله ای روپایی میزنن و بسکتبالیستا پرت میکنن توی سطل و. از این مسخره بازیها . توی این اوضاع کمبود دستمال و گرونیش و محدودیتش. فقط سلبریتیای ما گاو و بیسواد نیستن!
-- امروز هم سر کار بودم. اصلا بخاطر همین تهران موندم، وگرنه اگه به قرنطینه بود، دوهفته پیش رفته بودم یه جایی که ادم نباشه، توی قرنطینه. اما موندم بخاطر یه حرف! اونقدر که این روزا ارزوی خواب بیشتر از دو سه ساعته رو دارم. ریشام خیلی بلند شده. و توش کلی سفید! دستام همه زخمی و خشک. اما خسته نشده م و فعلا هم نمیشم. ولی کلی ناراحتم. خیلی ناراحت! و از خیلی چیزا. حالمون اصلا خوب نیست. الان جا و وقت گفتنش نیست. اما اگه خودمون بفکر نباشیم، هیچکس نیست.» این جمله رو طی این سالها در هر موردی گفته بودم، بازم میگم. دولت (نظام) هیچ کمکی بهت نمیکنه، دستت رو روی زانوی خودت بذار» . اوضاع کرونا؟ راستش اصلا خوب نیست. در تمام جهان، بسیار ناراحت کننده، تلخ ، وسیع ، سخت ، تحت فشار ، مخصوصا در ایران، دولت کاملا بیخیال ، بیمارستانها بشدت در مضیقه تجهیزات، کمبود تخت و. ، مردم هم که میبینیم. اصلا انگار نه انگار! ۴ روز توی خونه موندن، خسته شدن! همه جا شلوغ! بگذریم. خلاصه گفتم. عددها بسیار بسیار با چیزی که توی تصورتون هست فرق میکنه و فقط هنوز قطعی نیست ، اما مرگ برای همسایه نیست. خدا نیاره برای کسی، اما بترسید از روزی که سه چهار عزیزتون رو طی دو روز از دست بدید و اصلا نفهمید کجا و چطور دفن میشن؟ نه کمکی، نه مراسمی، اگه بهشت زهرا رو ببینین، برای غریبه ها خون گریه میکنید. خودتونو بذارید جای اونا. دور از جون. رعایت کنید و کمک کنید. توان کمک مالی یا عملی ندارین؟ بهترین کمک ، آگاه سازیه. آدمهایی رو که چیزی براشون مهم نیست یا از روی بی اطلاعی ، رعایت نمیکنن، کاملا خر فهم کنید. به زور ، یا با واسطه، آگاهشون کنید، بترسونید اما با واقعییت. من به درک ، اما بقرعان کمر ِ کادر ِ درمانی داره زیر فشار های خودی و غیرخودی میشکنه. 
-- شیخ ما ، نارخاتون ، پرستار مهربون و آوازه خوان مرکز طبی کودکان ، غروغروی تیم کوهنوردی شهدای نارگیل، در برخورد و پرستاری از بیماران کرونا، خودش سی تی چِست ش مثبت شد :( بله ، کرونا :-( حالا درسته که بادمجون بم آفت نداره و زبونم لال، گرازها با کرونا نمیمیرن :-)) ) اما براش دعا کنید. افتاده توی قرنطینه خونگی، شبیه یه قطع نخاعی لمس. خداروشکر تازه کمی بهتره. جدای از شوخی، برای همه مریضها مخصوصا کرونایی های نگران و علی الخصوص نارخاتون دعا کنید، سفره ابالفضل نمیخواد اما نذر کردم اگه خوب بشه، هر کی بیاد کوه ، بهش آب نارگیل گازدار بدم D: زود خوب شو و برگرد به تیم. میدونی که چه مسیرهای خاصی رو برای بعد از کرونا جدا کردیم که بریم؟ هوم؟ بقول خارجیا #GetWellSoon

+ در ادامه مطلب ، یه عکس میذارم که خودتون میفهمید. و یه ترجمه گزارش آخرین کنفرانس جهانی covid19 در چین ، که احتمالا نمیفهمید. ولی بررسی بکنید.

ادامه مطلب


سه ماه اخر سال، فیلمای زیادی نرسیدم ببینم (البته بجز جشنواره) . با اینحال ، چند تا از فیلمایی دیدم رو بگم، فکر کنم اگه ندیده باشید، بذارید توی لیست دوران قرنطینه تون، بدک نباشه. البته نقد فیلم نیست، فقط اسم و موضوعشو بدون ترتیب خاصی میگم.
+ فیلم Escape room 2019 : اگه از فیلمای معمایی و ماجراجویی مثل maze runner و hunger game و . اینا خوشتون میاد، از اینم خوشتون خواهد اومد. و فیلم دنباله دار خواهد بود و سال بعد، ادامه ش هم ساخته خواهد شد.
+ انیمیشن های how to train your dragon و hotel transilvania قسمتهای ۲ و ۳ رو ندیده بودم. خیلی خوبن لعنتیا.
+ در مورد روزی روزگاری در هالیوود» و آیریش من» فکر کنم قبلا گفته بودم. فیلم ها پیشینه واقعی دارن و اگه درمورد داستان و اتفاق واقعیش بدونید، قطعا بهتون بیشتر از چیزی که معموله، میچسبه
+ فیلم Anna 2019 : فیلم هیجانی ، جاسوسی ، اکشن و پر از سوتی و نکته هایی که اصلا رعایت نشده. اگه فیلم کاملا گیشه ای دوست دارین، باب میل خواهد بود. اما اگه یه کم گیر داستان و فیلمنامه و کارگردانی باشید، ممکنه مث من عصبی بشید.
+ فیلم Six underground 2019 : که رایان رینولدز و پیمان معادی بازی میکنن، و فیلم خیلی خوب و هیجانی و اکشن خوش ساختیه. و احتمالا اگر کارگردان و عوامل زنده بمونن، یه فیلم دنباله دار ۹ قسمتی خواهد بود. البته هر قسمتش مستقله.
+ فیلم Marriage story 2019 : راستش من خوشم نیومد. نه از بازیها ، نه روایت ، نه کارگردانی. هرچند که همیشه یه سری منتقدها از خود کارگردان جلوتر میرن و تفسیر قاب ها و سکانسها رو با دید فلسفی فضایی مینویسن. اما بنظرم دراون حد هم که میگن نیست. صرفا چون یه تجربه زن و شوهری ه ، برای بعضیا ممکنه خاطره ای رو زنده بکنه و بهش احساساتی داشته باشه.
+ فیلم Ad astra 2019 : با بازی برد پیت دوستداشتنی. فیلم در مورد سالهای آینده و فضا و فضانوردی هستش و خیلی science fiction طور جلو میره.
+ فیلم The two popes 2019 : در مورد دو تا پاپ قبلی و فعلی و ماجرای استعفای قبلی و تصمیمات پاپ جدیده. هرچند که فضای کمدی وار و بازی های خوبی داره، ولی طبق معمول این موضوعات خاص، بسیار از نظر قصه و روایت با اصل داستان، مشکل تاریخی و قصه داره. از نظر انحراف افکار ، در حد فیلم عالی Dunkrik بود ، که ذهن بیننده رو به چیزی که میخواد، معطوف میکنه.
+ فیلم Extreme job 2019 : از سینمای زیبای کره جنوبی و البته ربطی به انگل نداره و فیلم کاملا کمدی و جالبه.
+ فیلم Focus 2015 : این از قبل مونده بود و ندیده بودم. ویل اسمیت و مارگو رابی ، ی و ی ، سرگرم کننده و خوب.
+ فیلم Little women 2019 : اگه رمان معروف الکات و کارتون زمان نوجوونی ما که پخش میشد رو دیده باشین ، از این فیلم دوستداشتنی خوشتون میاد . غیر از اینم باشه، بازم خوشتون میاد :-)
+ فیلم Knives out 2019 : فیلم داستانی معمایی پلیسی ، هم فاز آگاتا کریستی و . اینا. 
+ فیلم Hustlers 2019 : بد نیست.
+ فیلم The invisible guest 2017 : یک معمایی رازآلود اسپانیایی. خوبه و راضی کننده.
+ سری فیلمهای سجین» / Seccin : من زیاد پیگیر سینمای ترکیه نیستم. البته سینمای ترکیه فیلمهای بسیار خوبی داره، به سریالای آبکی و هزار قسمتی ماهواره نگا نکنید، سینمای فاخر هم داره. حالا، اگه به فیلم ترسناک، با موضوع تخصصی جن و دعانویسی و رمالی و ورد و جادو (چیزی که اطراف خودمونم زیاده و توی جامعه مون میبینیم) علاقه دارید، بد نیست این فیلم رو ببینید. پنج قسمته و هر قسمتش مستقل. و شامل صحنه های ترسناک و ناراحت کننده.
.
++ مینی سریال چرنوبیل هم ندیده بودیم، سعادتی شد که در دوران کرونا دیدیم و کاملا هم مناسبتی بود :-)) فارغ از قصه و راست و دروغ و جزئیاتش، مطالبی هست که بعدا درموردش مینویسم
.

 


چهار پنج روزه که در مورد موضوع خیلی مهمی میخواستم بنویسم. اما خب وقت نشد بنویسم، اما اونقدر بنظرم مهمه و درموردش تلنگر زده نمیشه، که گفتم وویس ضبط بکنم و براتون بذارم. اگه دنبال مستقل شدن هستید، یا کسب و کار راه انداختید یا دنبال کار هستید یا دنبال درامد جانبی یا هرچیزی، کلا همگی یا وارد کسب و کار شدین، یا بفکرش هستین که انجامش بدید که کمک بکنه برای رسیدن به استقلال و بعضی آرزوها.
این وویس بیشتر یه تلنگره و ایجاد یه نوع تفکر میکنه براتون در مورد کسب و کار ، اقتصاد ، مخصوصا اقتصاد کرونا ! 
*** اولاً خیلی سعی کردم سریع و خلاصه بگم، دیگه سخنرانی ساعت ۴ صبح که تازه از سر کار برگشتی، همینه دیگه :-)) مثل همه پادکست ها یا موسیقی ها، حالا اینم حدود ۲۵ دقیقه تحمل کنید. دانلود کنید ، گوش بدید ، پخشش کنید، نظراتتون و صحبت درموردش مهمه. برای خودتون بیشتر
.

دوماً ، قبلا هم گفتم همیشه هر کمکی برای راه انداختن یه کسب و کار در هر حدی باشه، ازم بر بیاد، دوست دارم انجام بدم و اون کار راه بیوفته. و اینکه الان خودمونم برای چند تا طرح، کمک میخوایم. همین روزا درخواست رزومه میکنم :) ، سوماً این حرفا هیچجا گیرتون نمیاد :)

 

لینک

 


+ هر روز همه بهم میگن خیلی مراقب باش، اونجاها میری مواظب باش»
خداروشکر خوبم. و بنظرم توی قرنطینه بیمارستانی، جزو امن ترین جاهاست! حداقل تکلیف خودتو میدونی، که کجا داری میری، که چه پوشش و محافظی باید داشته باشی. ولی بعضیا چطوری و با چه جرأت و عقلی میرن توو خیابون و سفر و جاهای دیگه میچرخن؟! اکثرا بدون محافظ و رعایت ،، و تقریبا نصف اطرافیانت و خودت احتمالا ناقلید؟! واگاوا

 

+ چند روزه یه اکیپهایی پخش شدن توی بیمارستانها، باهاشون که صحبت کردم از گروههای جهادی و خودجوشن، نیروهای آزاد و حوزه علمیه و بچه های دوره دیده هلال و سپاه و کلی آدم که ظاهرشون زمین تا آسمون با هم فرق داره. خلاصه که جمع شدن و تقسیم شدن توی بیمارستانها و کلی از کارهای کمکی خدمات و کمک پرستاری رو انجام میدن که از فشار بار کاری روی کادر درمان کم بشه. هر روز هم با خودشون کلی خوراکی و وسایل اهدایی مردم رو میارن. تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ.

 

+ ببینید تو کا چیکار کرده توو بلاگش! مگه این فرقی داره با بند بالایی؟! از این کارا بکنیم، مثل تو کا باشیم. 

 

+ هی میگفت با کرونا شوخی نکنید!! 
بهش میگفتم مگه شوخی نکنیم، نمیگیریم؟! درستش اینه به شوخی نگیریم» 
باز میگفت نه ، شوخی هم نکنیم!
گفتم برو عامو، من با بابام هم شوخی میکنم، کرونا چیه. والا

 

+ اواسط بهمن بود، داشتم رویا میبافتم که : یعنی میشه بالاخره توی عید، که ۴_۵ روز همه تعطیلن، بدون هییییچ فکر و دغدغه ای برم یه جنگلی، کوهی ، دشتی ، یه جای پرت ، استراحت کنم و فقط بشینم و.»
هعی ، میگن وقتی برای آینده برنامه ریزی میکنی ، شیطون بهت میخنده.
 من که بالاخره تلافی این روزها رو درمیارم، ولی اونام تقاص این زمانه رو میدن.


مزیت این دوران اینه که هر روز یه سری پزشک متخصص مرتبط و نامرتبط به ویروس توی بیمارستانها رو میبینم و حین تایم چایی یا آشنایی یا نهار، ویزیت هم میشم. البته اونام درمورد یه سری چیزا سوالاتشونو میپرسن.
تا الان از نظر خون ، قلب، مغز و اعصاب ، پوست ، داخلی ، گوارش و ارتوپدی ، ویزیت شدم . اگه این چند روز ، یه متخصص ارولوژی و گوش و حلق بینی هم بخوره بهم، دیگه سرویس کامل میشم :-))
میدونم، چکاپ چشم» مونده. ایشالا شنبه، شیفت بیمارستان فارابی ام.

 


سر یه موضوع ساده کل کل و بحث میکردیم و من سفت و سخت، میگفتم که نه ، در این حد ساده نیست، من قانع نمیشم.»
بحث سرپوش گذاشتن حکومتها ، دولتها ، رسانه ها ، گروه ها و حتی آدمها بود. میگفت سرپوش هایی میذارن روی چیزایی که نمیخوان بدونی، و مسئله رو جوری بهت نشون میدن که تو دوست داری. و اگه گندی از جایی بالا بزنه، طوری آرایشش میکنن و توی پاچه ت میکنن که نه تنها ایراد نگیری، تازه در وصف و قدردانی ازشون، یقه هم بِدَری!! حالا این وسط کیا بیشتر متضرر میشن؟! همون ساده انگارهایی که فکر میکنن خیلی دقیقن و تحلیلگر.
همینطور که مثل معلم های کلافه میگفت تو هنوز یاد نگرفتی نگاهتو جامع و بی تعصب بکنی.» ، با خنده از خونه بیرونم کرد! که توی شهر غریب برای اولین بار، برم سر خیابون و میوه بخرم. و تاکید کرد که مهمون مهمی داریم و بهترین سیب و موزی که میتونی بخر.
برای تموم شدن حس سرکوفت و لجبازی و پیروزی در آخرین تلاش، رفتم و از قشنگترین و گرونترین بسته های موز و سیب که همه مارک دار بودن و زیر نور چشمک میزدن، برداشتم. و برگشتم.
موقع شستن میوه ها، اونقدر پررو بودم که خجالت نکشم. ولی اونقدر در این چالش ها بهش باخته بودم، که خوب معنیشو میفهمیدم. درمورد بحث یه ساعت قبل، قانع شدم.
بلا استثنا ، تموم اون میوه های لوکس و گرون که وسواسانه خریدم، دقیقا جای زیر مارک خوشگلی که روشون چسبونده بودن، خراب بود!

و توی خونه، همه اون میوه فروش نَسناس رو میشناختن، جز من

 


+ اون چالشی بود که یه نامه ای به یه شخصیتی بنویسین، چند بار میخواستم یه نامه به چوبین» بنویسم ، بگم آخه لامصب ، مرتیکهٔ تخم مرغ ، تو چه تخم مرغی بودی که دست و پا داشتی و گند زدی توی کل بچگیم ، وقتی اون جغده میومد میگفت یه خبر بد» ، خودمونو خیس میکردیم تا اون خفاشهای تک چشم بیان و برن. از همون موقع میدونستم بالاخره خفاشها یه روز میرینن توو کل دنیا.

+ چند روزه، وقت دیدن فیلم و سریال خالی کردیم. نشستیم سریال Casa de papel رو دیدیم! همون سریال ی از بانک اسپانیایی. نمیدونم چرا ملت از این فیلمای خارجی خوششون میاد؟! والا بقرعان سریال گاندو» ی خودمون خیلی از این قشنگتر بود. سریال اسپانیایی، با ادعای یه نقشه تمیز ی، و شعارهای مسخره ضد سرمایه داری و اعتراض به حکومت. اما پر از گاف و سوتی ، پر از صحنه های +۱۸ ، پر از اعصاب خرد کنی مزخرف داستانی. 
حیف وقت
فقط یه دیالوگ داشت:
- دکتر برای مریضیت زمان داده؟ چقدر وقت داری؟
- آره ، ۵_۶ سال ، به اندازهٔ ولگردی های یه گربه خیابونی

+ چقدر میگن این چند وقت درگیری و اختلاف بین زوجین توی خونه ها زیاد شده! والا ما هم توی خونمون، خشونت خانگی به اوجش رسیده. بحث سر اینه که من ابجوش گذاشتم، تو چایی دم کن. حالا کی بره بریزه؟

+ اونقدر این روزا توی بیمارستان ها سر مسئولا غر زدم، یکی میگفت اسمتو زدن توو لیست سیاه، بعد از کرونا، مریض بشی، هیچ بیمارستانی راهت نمیدن. یا دون میپاشن میری توو ، خالیت میکنن و میفرستنت سردخونه. بهش گفتم بابا اخرین نفری میخواسته منو بزنه، الان قطعه گمنام بهشت زهراست. شناساییش هم نتونستن بکنن :-))

+ قرنطینه از این جهت هی برام خطرناک تر و جذابتر میشه که ، تا بیکار میشم، میشینم مپ باز میکنم و جاهای ناجورتری رو روی نقشه پیدا میکنم و اماده میکنم برای سفر بعد از کرونا :-) اگه سمت شهرتون جایی سراغ دارین که کسی نرفته، یا رفته و زنده برنگشته، بگید بریم برنامه شو بریزیم.


پاییز سردی بود. سگهای دامنه کولکچال غذا نداشتن و دورمون پرسه میزدن. بالای دستشویی های پناهگاه چهار ایستاده بودیم تا بچه ها بیان راه بیوفتیم سمت پایین. دو ساعت مونده بود به غروب.
داشت پرتقال پوست میکند و میداد به سگها. سگها نمیخوردن. شاید چون ازش میترسیدن.
اعصابش خرد شده بود.
- اَه . اینا هم که پرتقال نمیخورن، برم بدم به بقیه حیوونا بخورن

یهو برگشت سمت من. : دکتر پرتقال میخوری؟! 
من :|
پرتقالها :#
سگها (|)
بقیه حیوونا ://
مهدی وکیل (فمنیست نیمه کروکدیل) کنار من ایستاده بود. میدونست پرتقالها بعد از من، به خودش تعارف میشه. در یک ثانیه چرخید و بسمت افق رفت. اونجا لبهٔ افق بود. مهدی بخاطر اینکه به جمع من و بقیه حیوونا» نپیونده، خودشو از ارتفاع ۲۶۵۵ متری پرت کرد.
شیش ماهه مهدی وکیل رو ندیدم. دلم براش تنگ شده. میگن شیش ماهه حرف نزده. آخرین بار در مرزهای خراسان جنوبی و افغانستان دیده شده.
غروب تلخی بود.


هر چی امسال، حالم از سریال مزخرف پایتخت بهم خورد (که معلوم شد تمام بار زحمات فیلم روی دوش اون نویسنده خدابیامرز بوده یا هر چی) و یکی از سطح پایین ترین کمدی های سخیف تاریخ رو نصفه و نیمه دیدم،

خداروشکر میتونم این شبها هر طور شده ساعت ۲۲:۱۵ بشینم و سریال فوق العاده نون خ رو ببینم و هااار هااار بخندم و روزها بعضی کلیپاشو توی اینستا ببینم باز هاار هاار بخندم و گاهی با دوستان برای هم (که همگی یه بار دیدیم) تعریف بکنیم و باز هاار هاار بخندیم.

قشنگ شسته و برده :-))

(این کردها ، بدون اغراق ، به همین اندازه داخل سریال، باحال و لعنتی و خوبن :-)) )


من روزهاست که دچار یه بحران فکری شدیدی شدم!
هیچ جوابی برای خودم پیدا نکردم. شاید از کم سوادی و نادانیم درمورد تاریخ یا اتفاقاته؟! یا شاید چیزایی رو درنظر نمیگیرم؟! نمیدونم.
لطفا بدون توهین، اگه جوابی دارید بنویسید. از همه اطرافیان یا در رسانه هایی که دارید بپرسید، و اگه شد توی وبلاگاتون منتشر کنید.


(( ، در طول زندگی و فعالیت انقلابی و ی و کاریش، حتی یک نقطه سفید داره؟! حتی یه قدم مثبت کوچیک؟! حتی یه کار ِ کوچیک کوچیک قابل توجه و به نفع مردم؟! حتی یه کار تیمی با تیم اطرافیانش؟! چه طی دوران ریاست جمهوری، چه قبل از اون؟! ))


میشه کمک کنید؟! میشه این سوالو همه گیر کنید تا بشه یه نتیجه ای گرفت؟!
+ مخصوصا اونایی که به رای دادن با جواب به این سوال، باید از یه اتفاق خیلی مهم توی شخصیت اخلاقی-اجتماعی-فکری خودشون دفاع بکنن!

 


چخبره توی بورس ایران که همه حمله کردن به بورس؟!
اونقدر که میبینم اطرافیانمو ، باید زودتر درموردش میگفتم ، ولی نشد. بچه ها ، هیچکس نمیاد از شکستها و ضررهاش توی کاری که میکنه ، با صداقت تعریف بکنه. چون ذات آدم از اظهار شکست، فراریه. این روزا همه شدن کارشناس بورس و بشدت با نشون دادن سودهای بورسی مردم (اکثرا کم اطلاع از این فضا) رو ترغیب میکنن برای ورود. و بعدشم کانالهای پولی ِ آموزش بورس و سیگنال رشد و.! چند تا مورد رو بدونید:
- نمیگم خوبه یا بد، اما وارد هر کاری، بدون اطلاعات نشید. مخصوصا ایران که هزارتا پشت پرده برای هر کاری هست.
- از گردش مالی بورس خبر دارید؟ اینکه طی این یک ماه چند هزار میلیارد تومن وارد بورس شده و سهام ها رشد کرده؟! خب این پولها میدونید کجا میره؟! واقعا درصد کمیش وارد صنعت میشه و اکثرش با دلال بازی وارد بازارهای کاذب و مخفی میشه و وقتی دیگه پولی نمونه از شما که وارد بورس بشه، سهام افت میکنه، و همون شرکتها و دلالهایی که سهامشون رو بالا فروختن بشما، میان و ارزون ، سهام شما رو میخرن. 
- نحوه تغییر قیمتها و شاخص در ایران، ۹۰٪ اصلا علمی نیست که با تحلیل بشه فهمید. من از نزدیک دیدم که هیئت مدیره یک شرکت سهامی عام بزرگ، صف خرید کاذب تشکیل میده و سهامش رو میفروشه و قیمت بالا میره و دو هفته بعد، شبانه یه مصوبه هیئت مدیره میزنه و تعداد سهامشو به دوبرابر تغییر میده و فردا صبح قیمت بشدت افت میکنه و خودش میاد اکثر سهام خودشو مجدد از مردم میخره! از این اتفاق کی خبر داره؟! قطعا ما خبر نداریم.
- هیجان بازار ایران همیشه مردم مارو داغون کرده. همونطور که مردم ما حافظه خوبی ندارن، هر سال میبینیم که سر نوسان طلا و دلار و . چند نفر بدبخت میشن. قطعا دلالها و باندبازها جزوشون نیستن.
- بورس کل جهان بشدت منفی و تنها بورس ایران بشدت مثبت!!!! وای از اون روزی که این حباب بترکه و چه بلاها رو که نبینیم.

 


این سالها در کشور ما ، یادواره روزها باید فرصتی باشه برای بررسی و درک و اعتراض به مشکلات بینهایتی از این اقشار، که مسئولین هیچوقت نه درک میکنن، نه حل میکنن.
+ ۱۲ اردیبهشت و روز معلم و داستان های همیشگی وضعیت استخدامی معلمان ، معوقات سنوات بازنشسته های فرهنگی ، داستان اختلاس صندوق فرهنگیان ، وضعیت عجیب معلمان غیرانتفاعی (که مدارس غیرانتفاعی شهریه کامل از دانش آموزا گرفتن اما در دوران کرونا بخاطر تعطیلی، حقوق معلمها رو ندادن) و دولت هم طرف مدارس رو گرفته و براشون کلی معافیت مالیاتی هم گذاشته و.
 + اول ماه می (۱۲ اردیبهشت) روز کارگر و اوضاع همیشگی نادیده گرفته شدن ها، از اعلام افزایش حقوق کارگران بین ۱۵ تا ۲۰ درصد (کمتر از نصف میزان تورم) و اینکه یه نفر از مسئولان نگفت که امسال سفره کارگران چند درصد کوچکتر شده ، تا مالیاتی که قبل از واریز حقوق ازشون کسر میشه اما اکثر ثروتمند جامعه یا مالیات نمیدن، یا پزشکن ، یا فرار میکنن ، یا راههای پیچوندن دارن، یا بخاطر خوش رقصی هاشون ، دولت میبخشه یا. ولی کارگر اول مالیاتشو میده. یا از بازنشسته های تامین اجتماعی و مستمری بگیران که هیچوقت دقت خاصی درمورد افزایش حقوقشون نمیشه و چند سال به چند سال یه وام ضروری ۳ تومنی دارن که فقط ۳ درصد از جمعیت بازنشسته ها بهشون میرسه و هیچکس نمیگه یه بازنشسته که ممکنه هنوز دانشجو یا دختر و پسر در انتظار عروسی داشته باشه، با ۱.۵ میلیون در ماه میخواد چیکار کنه؟ در حالیکه سازمان عریض و طویل تامین اجتماعی و وزارت رفاه و شستا و ده ها شرکت زیرمجموعه ش که ثروتمندترین مجموعه ایران هستن و آجر به آجر اینا با عرق روزانه و عمر سوخته کارگران ساخته شده و معلوم نیست ده ها سال داره درونش چی میگذره ، الان سهامش رو با استناد به چه قانونی بردن توی بورس؟! سهامی از پول کارگران که خییلیی هاشون توان خرید سهام خودشون توی بورس هم ندارن! 
زیبا نیست؟

 


یه ضرب المثل گمنام هست که میگه :
(( همینایی که میگن هرچی دوس داری، بخور . مگه چند سال زنده ایم؟» ، موقعی که به درد و زجر بیماری میوفتن و مرگ رو میبینن، مثل به دکترها التماس میکنن که نجاتم بدین که نمیرم! » و گاهی آرزوی مرگ میکنن. ))
شده حکایت ما ،،، بدن درد و تنگی نفس و سرفه های خشک و تب کرونایی رو تجربه نکردیم ، از قرنطینه خسته شدیم و ریختیم توو خیابون!!! موقعی که به ضررمونه مخالف دولتیم ، موقعی که دوست داریم همه جا باز باشه و قرنطینه نباشه، موافق دولتیم و . اعلام شد شهرها سفید شده دیگه. پس بریم سفر و بیرون و مهمونی و.»
یه چیزی رو حتی شده به شوخی، درنظر بگیرین. دکترها و پرستارها و کادر درمانی هم آدمن ، عین من و شما. خسته میشن ، داغون میشن و در اینطور مواقع سعی میکنن زمان و هزینه رو به بهترین شکل ممکن بهینه بکنن تا راحت باشن. درمانتون نمیکنن، خلاصتون میکنن.
.
+ همه امیدواریم دروغ باشه ولی موج دوم مراجعین بیمارستانها و ابتلا و مرگ داره با شدت و قدرت شروع میشه

 


+ دیشب که زله اومد، بدون شک نامتعادل ترین آدم این منطقه بودم! چون چهارپایه نبود و ما توی انباری قفسه زده بودیم، برای مرتب کردن وسایل بالای بالا، یه چارپایه پلاستیکی گذاشته بودیم و روش یه تخته چوبی و روی اون یه صندلی چوبی. منم رفته بودم روی اون صندلی و چون خیلی نامتعادل بود، همسر از پایین ، این سازه لرزان رو نگه داشته بود. دقیقا عین ژانگولرهای عصرجدید . توی همچین وضعیتی زله اومد و. :-))

+ یاد آخرین عکس العملم در برابر زله افتادم. زمستون ۹۷ ساعت ۵ صبح رسیدیم خوزستان، امیدیه. رفتم توی نمازخونه ترمینال یه چرت بزنم تا یه کم هوا روشن بشه. ساعت حدود ۵:۳۰ زله اومد. من کف نمازخونه ، حدود یه متری دیوار خوابیده بودم. چشمامو باز کردم و چند ثانیه فکر کردم. دیدم از بیرون صدا میاد زله زلهههه» . امنیتی‌ترین عکس العمل محافظت در برابر زله در زندگیمو انجام دادم و همون طور خوابیده، خودمو نیم متر کشیدم سمت دیوار . و سه ثانیه بعد دوباره خواااب ِ خواب بودم. همینقدر ترسان و نگران :-)) 
راستش توی اون سفر دو روزه، اونقدر خطر مرگ پیش اومد که زله شبیه یه شوخی بود که مزاحم خوابم شده بود. خدا رفتگان همه رو بیامرزه ، برای تشیع جنازه پدر یکی از دوستان رفته بودیم.

+ از نمایشگاه کتاب خبری نیست؟!! حداقل بطور مجازی راه مینداختن و یه تخفیف و یه بن کتاب و. :/ بابا کتاب میخوام چند تا . سه ماهه لیستمو آماده کرده بودم برای نمایشگاه :(

+ دختربچه همسایه باهام بهتر شده. دیگه فرار نمیکنه. فک کنم از درجه بچه خوار ، به شهروند درجه سه رسیدم :-))

+ خداروشکر این ماه رمضون یه کم هوا بهتره. وگرنه من تلف میشدم! شنیدین میگن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره» ؟ من این دوهفته اونقدر کار داشتم و بیخوابی کشیدم که گشنگی یادم رفته. خداروشکر.
+ در باب کرونا و بیماری و درمان و اینا زیاد حرف زدیم. اما بافرض اینکه کرونا همیشه با ما بمونه یا اصلا نمونه ، گفتم یه حرکتی بزنم. یه پست مینویسم در مورد عادت های غذایی که برای خودم توی این ۱۰ سال گذشته اصلاح کردم و نحوه زندگی غذایی. هر کی هم دلش خواست ، بنویسه و خبر بده و تبادل نظر بکنه. تجربه بسیار خوبی میشه. 
هم بدرد دوران بیماری میخوره ، هم در جهت اینکه عقل سالم در بدن سالم و. این حرفا.

 


+ زنگ زد گفت یه استخاره میخوام که بد در بیاد !! 
اصن تا گفت بد بیاد» یاد استخاره های منحوس حاجی افتادم. لعنتی اگه سیصد بار هم استخاره بکنه، یه بار هم متوسط در نمیاره. همش بد ، بدبختی، پشیمانی، خطر ، ضرر ، فقدان ، نابهنجاری ، مرگ ، اعتیاد ، خانمان سوز .
جواب حاجی : خیلی بد، ضرر و پشیمانی
وقتی جوابو بهش گفتم ، یه ربع دعا میکرد براش :-))

+ با همین ِ آدم نما، آخر اردیبهشت میخوایم یه سفر پنج روزه بریم بیراهه ، سر کوه و جنگل، کمپ . سفرامون حس عملیات های زمان جنگ هشت ساله رو داره. مبهم ، پر حادثه ، وصیتنامه ها در دست ، بلایای آسمانی ، جنگ با طبیعت و با همدیگه، توأمان.

+ سریال سرباز ،، واای واای موج جدید تبلیغات بازرگانی تلویزیونی ! واااااااااااای وااااااااای خدااااااااا

+ همسر دو سه ساله ابتکار میزنه، تایم گرفته ، ۵ دقیقه قبل از اذان با موبایلش پلی میکنه. اول ربنای شجریان ، بعدش اذان موذن زاده.
البته اگه حواسمون نباشه ، بعدش میره آهنگ بعدی ، تیتراژ گیم آو ترون

+ برید انتقال خون ، خون بدید ، به اطرافیانی که میتونن بگید. خون کم داریم.

+ دکتر داروساز با یک تا دوسال سابقه کار در صنعت داروسازی، پاره وقت ، نیازمندیم


اومده میگه چرا درمورد فلان چیز اعلام موضع نکردی!!
مگه من کی ام که اعلام موضع کنم؟ بابا من فوقش چند وقت یبار استوری میذاشتم برین خون بدین :/
ناراحت؟! اره ، ناراحتم ، 
از رومینا و فرشته و هاجره و تمام زنها و کودکانی که بخاطر عدم آموزش و فقر فرهنگ و خلا قانونی قوانین کهنه و ناقص کشور ، مظلومانه قربانی میشن و اکثرا در خبرها گم میشن.
از فرصت طلبی لجن های اینستاگرامی و غیره که گوز و به شقیقه ربط میدن.
از تخریب خانه آسیه ، پیرزن کرمانشاهی و مرگ دردناکش که در هیاهوی جورج فلوید امریکایی گم شد.
از مجلس مردمی!! ی که راه افتاد ولی هیچوقت برای ما نبوده و نیست و با این اوضاع نخواهد بود.
از جنگل هایی که هر سال بخاطر بی توجهی مردم و در خواب بودن و بی کفایتی اکثر مسئولین میسوزه و جون ما رو میسوزونه.
از کرونایی که.
و از مردمی که بجای اطلاع رسانی درست و کمک به اصلاح خودشون و جامعه ، و پرسیدن و خواستن و مطالعه کردن ، فقط بلدن استوری بذارن خدایا بسه دیگه!» 
بسه و عنه؟! ما بریم برینیم توی طبیعت، ستاد مدیریت بحران هم به هیچ جاش نباشه، بعد خدا بیاد فوت کنه اتیشو خاموش کنه؟! 
توو خونه بلد نیستیم با زن و بچه مون مث آدم رفتار بکنیم و حقوق انسانها رو نمیدونیم، قوانینمون هم که هیچی! بعد انتظار داریم خدا بیاد به اون روستایی سنتی یاد بده که دخترتو نکش؟
والا. چیکار کنم؟
اینستاگرام دیگه اپدیت نمیکنم. میتونین لیست فالوئینگ ها رو خلوت کنید.

 


+ به تلافی ۸۶ روز کار بی وقفه در بیمارستان و سر کار و. چند روزی نبودم. با حاجی رفته بودم ارتفاعات کوه و جنگل. به دور از همه آدمها و آنتن ها و اینترنت و شبکه ها. دو روز، از آفتاب سوختیم و عرق ریختیم. دو روز وسط مه و بارون لرزیدیم و خیس شدیم. 
+ سفر عجیبی و خیلی خوبی بود. تقریبا تمام پدیده های طبیعت رو طی این پنج روز دیدیم. خداروشکر. هر چقدر هم اینا رو دیده باشم، بازم همیشه از دیدن جاهای مختلف و بکر و دیده نشده، حیرت میکنم. همون پدیده هایی که همه بهش میگن بلا» ، ولی ما چشمامون برق میزنه براش و خداروشکر میکنیم بخاطر دیدنش.
+ راستش . کمی مشغولم. امیدوارم حاجی بیشتر بنویسه و عکسهای سفر رو براتون بذاره. بنظرم قشنگ شده. والا من نه تنها توانشو ندارم، بلکه.
+ میخوام کامنتها رو ببندم. شاید کلا قسمت کامنتها رو بردارم. حتی تاریخ ِ نوشته ها رو
.

 

برای تصویر بزرگ، روی عکس کلیک کنید

 


اگه کسی در حال مرگ باشه و بالا سرش باشی و بتونی نجاتش بدی. اما هیچکاری نکنی جز نگاه کردن. نگاه بکنی تا نفسهای آخر . و مرگ.
چه فرقی داره با اینکه اسلحه برداری شلیک بکنی به کسی، تا جلوی چشمت نفس آخر رو بزنه . و مرگ؟
ها؟ سلب مسئولیت؟

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها